محققان دریافتهاند که از هر ۶ مرد حداقل ۱ نفر، چه در دوران کودکی و چه در بزرگسالی، قربانی خشونت جنسی میشود. اما همچنان وقتی صحبت از خشونت به میان میآید، ناخودآگاه مردان را فاعل تصور میکنیم و زنان یا کودکان را قربانی. این درحالی است که خشونت علیه مردان هم به اندازه زنان مهم است. اگرچه ممکن است به آن اندازه فراگیر یا سازمان یافته نباشد.
مردان هم سه نوع خشونت خانگی، جنسی و ساختاری را تجربه میکنند.
واقعیت این است که سوژه خشونت چه مرد باشد، چه زن، چه کودک، باید با آن مبارزه کرد. درک موقعیت افرادی که مورد خشونت واقع میشوند قدمی در همین راستاست. به همین دلیل در این مقاله نگاهی میاندازیم به انواعی از خشونت علیه مردان.
۱. خشونت خانگی علیه مردان، واقعیتی که کمتر به زبان میآید
افراد کمتر احتمال دارد خشونت میان دو مرد را در خیابان به پلیس گزارش دهند. به خصوص در قیاس با خشونت علیه زنان. همچنین هنگامی که مردان در معرض خشونت خانگی قرار میگیرند، احتمال اینکه خود آن را گزارش کنند یا پلیس آن را به سازمان مربوطه مانند نهادهای خدمات اجتماعی، مثل خانههای امن گزارش دهد کمتر است.
به طور کلی مردان بیشتر از زنان در معرض خطر قربانی شدن جرایم خشن قرار دارند. این در حالی است که زنان بیشتر از جنایات خشن میترسند.
در بیشتر مواقع این واقعیت، به نفع خشونت جنسی علیه زنان نادیده گرفته میشود. که این امر باعث میشود مردان کمتر درباره تجاوز و یا خشونت جنسی علیه خود صحبت کنند.
در حالی که آمار آشنای وجود دارد که از هر سه زن یک زن در جهان مورد خشونت است و روزها و رویدادهایی جهانی متعددی به مبارزه با این امر میپردازند، به دلایل متعدد خشونت خانگی که مردان تجربه میکنند، عمدتا مستندسازی نمیشود.
اما بعضی از کشورها به صورت موردی آمارهایی در این زمینه منتشر کردهاند. برای مثال در سال ۲۰۰۷، انجمن پزشکی بریتانیا اعلام کرد که از هر ۱۰ مرد، ۲ نفر قربانی خشونت خانگی بودهاند. طی بررسی جنایات اسکاتلند در سال ۱۹۹۶ نیز، ۴ درصد از مردانی که در آن منطقه زندگی میکردند، خشونت یا تهدیدهای منظم از طرف شریک زندگی یا شریک قبلی خود را گزارش کردهاند.
کلیشه جنسیتی مرد خشن و زن قربانی
مردانی که قربانی خشونت خانگی میشوند، اغلب این را توهین به مردانگی خود میدانند. هرچند که کلیشه «مردانگی» را اینجا تفسیر نمیکنیم. اما میدانیم که کلیشه «مرد قوی» چه باری بر دوش مردان میگذارد.
کلیشههایی با این مضمون که: «کتک خوردن به اندازه کافی آبروریزی هست، چه برسد به اینکه از یک زن کتک بخوری!». این مقوله منجر به این میشود که تعداد کمی از مردان اعتراف کنند که این تجربه را پشت سر گذاشتهاند.
متاسفانه، این اصل مشکل است. آنها میتوانند آنقدر غرق در کلیشه جنسیتی مردانگی باشند که تمایلی به ارائه گزارش خشونت خانگی به پلیس، مقامات رفاهی و غیره نداشته باشند.
وقتی جای قربانی با مجرم تغییر میکند
مردان چوپان دروغگو شدهاند! چرا؟ چون اغلب مردانی که خودشان مرتکب خشونت خانگی میشوند یک بهانه متداول دارند و آن این است که خودشان را قربانی جلوه میدهند تا خشونتی که انجام دادهاند را توجیه کنند. بهانههایی از این قبیل که خطای اول را زن انجام داد و خشونت آنها در جواب آن بوده. این توجیه متداول باعث شده حتی وقتی واقعا مردی سوژه خشونت قرار میگیرد، پلیس حرفش را باور نکند.
۲. خشونت جنسی علیه مردان
خشونت جنسی علیه مردان، شامل تماس جنسی بدون رضایت یا آگاهی کامل از هر نوعی است که علیه مرد بالغ یا کودکان پسر انجام میشود.
بررسی حقوق مردان و کشف این موضوع که مردان همچون زنان در موقعیتهای جنگ و صلح مورد آزار جنسی قرار میگیرند، بسیار بدیهی است. اما اغلب آنرا نادیده میگیریم. به این دلیل که اکثر مردم به دلیل درک اجتماعی از قدرت، کلیشهها و مردانگی، باور ندارند که مرداد هم میتوانند مورد آزار یا سو استفاده جنسی قرار بگیرند.
فراموش میشودکه تجاوز جنسی، ممکن است برای هر کسی، صرف نظر از سن، گرایش جنسی و هویت جنسی، اتفاق بیفتد.
دانستن این نکته مهم است که مردان و پسرانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند یا آزار جنسی را تجربه کردهاند نیز احساسات و واکنشهای روانی مشابهی با سایر قربانیان تجاوز جنسی دارند. بنابراین نباید صدای آنها را نادیده گرفت، بلکه باید به آنها گوش داد تا اطمینان حاصل شود که اقدامات مناسب برای ریشهکن کردن این خشونت انجام میشود.
آمارها در زمینه خشونت جنسی علیه مردان چه میگویند؟
۳. خشونت ساختاری و کلیشه جنگجویی مردان
مصادیق واضح خشونت ساختاری، شامل جنگ و نسلکشی است. در این موقعیتها اغلب مردان و پسران جداسازی میشوند. بنابراین بیشتر کشته میشوند. جدا شدن مردان و پسران در سن نظامی به دلیل این فرض که آنها جنگجویان بالقوه هستند، نوعی خشونت مبتنی بر جنسیت است. این اعمال خشن طبیعی تلقی میشود و از مفروضات نقش مردان در موقعیتهای جنگی ناشی میشود.
به عبارتی، فرض این است که مردان وظیفه دارند که در هنگام جنگ از کیان وطن دفاع کنند. اهداف کشتار بر اساس جنسیت در طول جنگ کوزوو، تخمینهایی از قربانیان مرد غیرنظامی در کشتارهای دستهجمعی نشان میدهد که آنها بیش از ۹۰ درصد از کل تلفات غیرنظامیان را تشکیل میدادند.
از طرفی، حتی در جنگها نیز بیشتر تمرکز دشمن این است که مردان را به قتل برساند. اما زنان را بیشتر به بردگی میگیرند.
چرا باید از خشونت خانگی علیه مردان سخن گفت؟
سلامت ذهنی و روانی یک جامعه در گروه حذف رفتارهای خشونتآمیز در همه ابعاد است. همان اندازه که برای قربانیان زن یا کودک تلاش میکنیم، لازم است در مورد مردان قربانی هم هوشیار باشیم. به خصوص وقتی صحبت از آزار جنسی به میان میآید، مردها هم به گونهای دیگر برای سخن گفتن در مورد آن درگیر تابو هستند.
برای داشتن جامعهای سالم و عاری از خشونت، آگاهی ما نسبت به ابعاد و انواع مختلف رفتارهای خشونتآمیز کمک میکند تا مسئولانهتر و هوشیارتر قدم برداریم.