درباره پادکست «آن ۱۲ روز» | روایت‌هایی که اجازه ندادند جنگ، فقط تیتر خبرها باشد

جنگ همیشه با عدد و آمار به ما معرفی می‌شود. با تیترهایی از تلفات، ویرانی و موشک‌هایی که از یک سمت پرتاب شدند و از سمت دیگر پاسخ گرفتند. اما میان این اعداد، چیزی گم می‌شود؛ صدای آدم‌هایی که زندگی کردند یا تلاش کردند زندگی را حفظ کنند. پادکست «آن ۱۲ روز» آمده تا این صداها را ثبت کند. این پادکست مستند-روایی، بخشی از یک پروژه‌ی بزرگ‌تر است برای مستندسازی تجربه‌های زیسته‌ انسان‌ها در دل جنگ ۱۲روزه‌ی ایران و اسرائیل. اما نه از زاویه سیاست و تحلیل، بلکه از منظر احساس، ترس، اضطراب، مراقبت، تصمیم‌گیری و بقا.

چرا این پادکست ساخته شد؟

با آغاز جنگ، چیزی در ما فعال شد: این حس که اگر روایت نکنیم، حافظه جمعی فراموش می‌کند. جنگِ ۱۲روزه، پر بود از لحظاتی که دیده نشدند. از روان‌درمانگرهایی که دیگر توان همدلی نداشتند، ایرانی‌هایی که ایران نبودند، کادر درمانی که از دیگران مراقبت کردند، مهاجرانی که از وطن‌شان بریده بودند، آن‌ها که خانه‌هایشان ویران شد و … تا پدر و مادرهایی که نمی‌دانستند به بچه‌شان بگویند «خطر گذشته» یا نه. در روزهای ابتدایی جنگ، تیم سلامتپاد شروع به جمع‌آوری روایت‌ها کرد. تصمیمی غریزی، اما روشن: باید این تجربه‌ها ثبت شوند؛ نه فقط برای خودمان، که برای نسلی که قرار است با حافظه‌ جمعی قوی‌تری به بحران‌ها نگاه کند.

«آن ۱۲ روز» چه می‌خواهد بگوید؟

درست برخلاف جریان معمول روایت‌های جنگی، «آن ۱۲ روز» نه قهرمان می‌سازد و نه تصویرسازی حماسی می‌کند. ما اینجا هستیم برای گفتن واقعیت انسان‌ها. آدم‌هایی که وسط بحران، نه قهرمان بودند و نه قربانی کامل؛ فقط انسان‌هایی مسئول، تنها، متزلزل یا مقاوم.

هدف‌ها روشن بودند:

 ثبت روایت‌های انسانی از دل جنگ

تا تجربه‌هایی که معمولاً در سایه می‌مانند، شنیده شوند. روایت‌هایی بی‌واسطه، از دل آدم‌هایی که جنگ را زیسته‌اند.

ایجاد فضای امن برای گفت‌وگو

با طراحی فرم‌ها و مصاحبه‌هایی که به راویان اجازه می‌دهد بدون ترس از قضاوت، احساسات و تجربه‌هایشان را با صداقت بیان کنند.

تقویت همدلی جمعی

تا مخاطب، به‌جای قضاوت یا فاصله‌گرفتن، بتواند خودش را در موقعیت دیگری تصور کند. روایت‌هایی که پل می‌سازند میان تجربه‌های شخصی و درک جمعی.

بازخوانی تاب‌آوری در دل بحران

نه به‌عنوان شعار یا قهرمانی، بلکه به‌عنوان یک فرآیند انسانی. اینکه چطور آدم‌ها در دل فروپاشی، هنوز مراقب‌اند، تصمیم می‌گیرند، و سعی می‌کنند دوام بیاورند.

افزودن تحلیل تخصصی بعد از روایت‌ها

برای اینکه مخاطب بتواند روایت‌ها را در بستر مفاهیم روان‌شناختی و اجتماعی مثل سلامت روان، آسیب‌پذیری، رشد پس از بحران و معنا یافتن تجربه تفسیر کند.

ساخت حافظه‌ای جمعی و بین‌نسلی از دل بحران

تا هر جنگی، فقط یک عدد در تاریخ نباشد؛ بلکه مجموعه‌ای از تجربه‌هایی باشد که به جامعه برای بازسازی کمک می‌کند.

اپیزود صفر | چرا روایت می‌کنیم؟

اپیزود صفر پادکست «آن ۱۲ روز» در واقع مانیفست پادکست است. توضیحی صادقانه از چرایی این پروژه. در این اپیزود از تصمیم به ثبت صداها، حساسیت‌های ما درباره روایت، نگاه انتقادی به روایت‌های رسمی و تبلیغاتی، و همچنین ساختار کلی پادکست صحبت می‌شود.

ما در اپیزود صفر به مخاطب می‌گوییم:

«ما اینجا هستیم برای شنیدن صدای شما. صداهایی که شاید تلخ باشند، اما واقعی‌اند. صدای زندگی، حتی در دل فروپاشی.»

اپیزود اول | پدر و مادرهایی که باید پناه می‌بودند

در نخستین اپیزود، به سراغ والدینی رفته‌ایم که در روزهای جنگ باید بین دو ترس مدام جابه‌جا می‌شدند: ترس از مرگ و ترس از شکستن فرزندشان. پدرهایی که دروغ می‌گفتند «نه، چیزی نیست»، مادرهایی که سعی می‌کردند صدای انفجار را با رعد و برق بپوشانند.

این اپیزود به مسائلی مثل:

اضطراب والدین

حس گناه هنگام ناکامی در آرام‌سازی کودک

دوگانگی بین ترس فردی و نقش حمایتی

می‌پردازد.

در پایان، تحلیل روان‌شناس به مهارت‌هایی مثل تنظیم احساسات کودک در بحران، پذیرش اضطراب و مقابله والد-فرزند با شرایط بحرانی می‌پردازد.

اپیزود دوم | آن‌هایی که نمی‌توانستند بروند

جنگ که شروع شد، عده‌ای ماندند نه از سر انتخاب، بلکه از سر مسئولیت. اپیزود دوم درباره مراقب‌هاست. روان‌درمانگرها، پرستارها، مددکاران اجتماعی، نیروهای خانه‌های امن، بهزیستی و اعضای ان‌جی‌اوهایی که باید می‌ماندند چون کسی را برای مراقبت داشتند.

این اپیزود تصویری‌ست از:

فرسودگی روانی مراقبان

سکوت اجباری آن‌ها برای حفظ ثبات دیگران

فشار بحران بر افرادی که خودشان پناهی نداشتند

تحلیل پایانی، به فرسودگی ثانویه (secondary trauma) و اهمیت ایجاد ساختارهای حمایتی برای «مراقبان در بحران» می‌پردازد.

اپیزود سوم | آن‌هایی که نمی‌توانستند بروند

جنگ که شروع شد، برای ایرانی‌های خارج از کشور همه‌چیز از طریق صفحه‌ٔ گوشی و مانیتور اتفاق افتاد. از هزاران کیلومتر دورتر، خبرها را لحظه‌به‌لحظه دنبال می‌کردند، با هر پیام و تماس قلبشان می‌لرزید. بعضی تازه چند ماه یا چند سال پیش رفته بودند و هنوز زندگی‌شان در رفت‌وآمد میان این‌جا و آن‌جا بود. بعضی سال‌هاست دورند اما خانواده، دوستان و خاطراتشان همان‌جا وسط بحران مانده.

دغدغه‌ٔ امن بودن عزیزان، تبدیل شد به یک حضور دائمی در ذهنشان. بی‌خوابی، پیام‌های نیمه‌شب، تماس‌های ویدیویی که هم آرام‌بخش بود و هم اضطراب‌زا. احساس گناه از امنیت نسبی‌شان، در کنار ناتوانی از کمک مستقیم، فشار مضاعفی می‌آورد. بعضی به جمع‌آوری پول و ارسال کمک مشغول شدند، بعضی فقط می‌توانستند گوش کنند و همراه بمانند.

این اپیزود تصویری‌ست از آدم‌هایی که در فاصله‌ٔ جغرافیایی، اما در مرکز بحران عاطفی زندگی کردند؛ از «داغ از راه دور» و تلاش برای نگه داشتن رشته‌های ارتباطی، تا فهمیدن این‌که فاصله، امنیت نمی‌آورد، فقط شکل نگرانی را عوض می‌کند.

اپیزود چهارم | روایت آن‌هایی که جنگ برایشان تمام نشده
این اپیزود روایت کسانی است که در جنگ چیزی فراتر از خانه و جایگاهشان را از دست داده‌اند. کسانی که در میان تخریب و ویرانی، نه تنها عزیزان خود را به خاک سپرده‌اند، بلکه قسمتی از هویتشان را نیز همراه با آن‌ها از دست داده‌اند.

این اپیزود تصویری‌ست از:

  • درد ناشی از فقدان و داغ مرگ، نه تنها به معنای از دست دادن یک فرد، بلکه از دست دادن بخشی از خود
  • جنگ درونی میان یادآوری لحظات با عزیزان و کشمکش با آنچه که باقی‌مانده
  • فقدان هویت و خانه، زمانی که افراد مجبورند برای بازسازی زندگی‌شان از نو شروع کنند، در حالی که بخشی از آن‌ها هنوز در گذشته گرفتار است

تحلیل پایانی به اثر فقدان طولانی‌مدت (long-term grief) و اهمیت رسیدگی به آسیب‌های روانی ناشی از فقدان می‌پردازد. همچنین، به نیاز به ایجاد ساختارهای حمایتی برای کسانی که در جنگ، عزیزان و هویت خود را از دست داده‌اند، توجه دارد.

مسیر پروژه تا امروز

این پروژه در حال حاضر شامل این مراحل است:

طراحی مدل جمع‌آوری روایت‌ها با فرم‌های دقیق و دعوت عمومی

مصاحبه‌ و ضبط روایت‌های واقعی با راویان از اقشار مختلف

تحلیل روان‌شناسی و جامعه‌شناختی توسط تیم متخصص سلامتپاد

تدوین اپیزودها با طراحی صوتی استاندارد (روایت + تحلیل)

انتشار در پادگیرها از جمله شنوتو، کست‌باکس، و …

برنامه‌ریزی برای اپیزودهای بعدی

«آن ۱۲ روز» فقط یک پادکست نیست

این پروژه، تلاشی‌ست برای ساختن یک حافظه شنیداری مشترک از بحرانی که بسیاری از ما هنوز درگیرش هستیم. صداهایی که شاید هرگز در رسانه‌ها فرصت دیده‌شدن نداشتند، اما می‌توانند جامعه‌ای همدل‌تر، آگاه‌تر و مقاوم‌تر بسازند.

ما باور داریم:

وقتی صداها شنیده شوند، زخم‌ها سبک‌تر می‌شوند.

  • همین حالا می‌توانید اپیزودهای پادکست «آن ۱۲ روز» را از کست‌باکس بشنوید.
  • اگر این روایت‌ها با شما سخن گفتند، آن‌ها را با دیگران شریک شوید.
  • برای شنیدن اپیزودها، به صفحه‌ی رسمی سلامتپاد یا پادگیرهای رایج سر بزنید.
  • و اگر دوست داشتید روایت شما هم بخشی از «آن دوازده روز» باشد با ما در ارتباط باشید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.