وقتی از ریسک حرف میزنیم، دقیقا دربارهی چه میزانی از ریسک حرف میزنیم؟
تغییر یک عادت ناشایست؟ تغییر محل زندگی؟ تغییر رابطه؟ تغییر شغل؟
همهی این تصمیمها نیاز به درجهای از ریسکپذیری دارد، اما امیرعلی تصمیم گرفت قدم در راه خطیری بگذارد که هیچ برگشتی نداشت. زهرا به دنيا آمده بود اما حس مى كرد كه على است. جسمش چیزی میگفت و روحش چیزی دیگر.
او به بنبست رسیده بود و زندگی برایش سختتر و سختتر میشد. باید بلند میپرید و دست به بزرگترین انتخاب زندگیاش میزد. سرانجام ترس و تردیدها را کنار گذاشت و بر تخت جراحی دراز کشید تا زهرای پس از هوشیاری، تولد امیرعلی را به او تبریک بگوید. بله، او هویت جنسی خودش را تطبيق داد و توانست پس از سالها رنج و ناراحتی، جسم و ذهنش را با هم يكى كند.
او که سانسور کردن خود را از نخستین سالهای زندگی تجربه کرده بود، دنیای بعد از جراحی، برايش آزادتر و شادتر است.