شیرین مادريست كه آشپزی تدريس مى كند و یکی از چیزهایی كه تاکنون دربارهی معنای زندگی فهمیده این است که هر کس باید حال خودش را خودش خوب کند؛ و ایمان داشته باشد که میتواند کارش را بهخوبی پیش ببرد.
بعد از سالها آشنایی نزدیک با آشپزی فرهنگهای مختلف جهان، شروع کارش به عنوان مدرس آشپزی در ایران، مصادف شد با بارداریاش. برای مادری که چنان شیفتهی بچههایش است که سروش و نفس را مشغلهی اصلیاش میداند، مدیریت کارها بسیار سخت بود، اما شیرین مصمم بود به هدفش جامهی عمل بپوشاند؛
زیرا فهمیده بود پیش از هر چیز، باید با خودش «رقابت» کند و سختیها را از پیش پا بردارد. آرزوی او، آرزوی شخصی او بود و هدفش، هدف شخصی او؛ پس لازم نبود و نیست خودش را با دیگری مقایسه کند و با زهر حسادتْ کام خودش و دیگران را تلخ سازد. او شیرین است و زندگی را برای همه شیرین میخواهد…