
وقتی تاریخ تکرار میشود: چگونه از روایت قربانیبودن عبور کنیم؟
جنگها، بحرانها و بیعدالتیها همیشه با صدای آژیر و انفجار تمام نمیشوند؛ گاهی در ذهنمان میمانند، آرام و بیصدا، و کمکم شکل زندگیمان را تغییر میدهند. ذهنیتی که از ما
جنگها، بحرانها و بیعدالتیها همیشه با صدای آژیر و انفجار تمام نمیشوند؛ گاهی در ذهنمان میمانند، آرام و بیصدا، و کمکم شکل زندگیمان را تغییر میدهند. ذهنیتی که از ما
میلیونها نفر در ایران، که به دلیل مسئولیت، کار، مراقبت از عزیزان، یا عدم دسترسی به پناهگاه امن، مجبور به ماندن و تردد در شهرهای ناامن هستند، حفظ ایمنی خود
زندگی در سالهای اخیر، با تجربههای عمیقی از ترومای جمعی و بحرانهای پیدرپی گره خورده است. برای بسیاری از ما، از نسلهایی که جنگ تحمیلی را تجربه کردهاند تا جوانانی
در روزهایی که از خواب میپریم و صدای انفجار، نه از بلندگوی اخبار، که از پشت پنجره خانه میآید، چیزهایی در درونمان میلرزد. نه فقط ترس و غم، بلکه رابطهها.
زمانی که تهدید جنگ از اخبار دوردست به انفجارهای نزدیک خانه و فرار تبدیل میشود، ترس و نگرانی به جزئی جداییناپذیر از زندگی روزمره ما بدل میگردد. این وضعیت، به
تابآوری در دل طوفان: چگونه «تفکر دیالکتیکی» و «ذهن خردمند» در DBT به سلامت روان ما در جنگ کمک میکنند؟در روزهایی که زندگی از ریخت میافتد و نظم جهان با
در بحبوحه بحرانهای ناگهانی، به خصوص جنگ، ذهن ما برای محافظت از خود به مکانیسمهای دفاعی پناه میبرد. یکی از رایجترین این مکانیسمها انکار است. در این گزارش، به بررسی
امید مبتنی بر عمل: چگونه در دل طوفان جنگ، دایره کنترل درونی خود را بازیابیم؟ در روزهای اخیر، واژهی «جنگ» دیگر یک واژهی دور و تکراری در اخبار شبانه نیست؛
در یک شب تلخ، با صدای ناگهانی انفجار واژهی “جنگ” از یک مفهوم همیشگی و غبارآلود در اخبار، به واقعیتی فاجعهبار و ملموس در زندگیمان تبدیل شد. ترس، ابهام، صداهای
بهمثابه یک کنش اجتماعی و مسئولیت جمعی وقتی بحران رخ میدهد چه جنگی ناگهانی، چه فاجعهای طبیعی یا فروپاشیهای اجتماعی، نخستین دستورالعملها معمولاً سادهاند: «آرام بمانید»، «مراقب خودتان باشید»، «نفسی