
ژورنالنویسی در روزهای بحران و پساجنگ ایران: ابزاری برای خودمراقبتی و سلامت روان
در روزهای پرآشوب جنگ و پساجنگ، زندگی مردم ایران با بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی روبهرو است. در چنین شرایطی، حفظ سلامت روان و تابآوری به یک چالش بزرگ تبدیل
در روزهای پرآشوب جنگ و پساجنگ، زندگی مردم ایران با بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی روبهرو است. در چنین شرایطی، حفظ سلامت روان و تابآوری به یک چالش بزرگ تبدیل
در زمانهای زندگی میکنیم که نهتنها گلوله و موشک، که «کلمات»، «تصاویر» و «اخبار» هم میتوانند زخمیمان کنند. جنگهای امروز فقط در میدان نبرد نیستند، بلکه در صفحهی تلفنهایمان، در
چگونه معنا، ما را از فروپاشی نجات میدهد؟ در بحرانهای بزرگ، اولین چیزی که از دست میرود، حسِ کنترل است. ما تصمیم نگرفتهایم که جنگ یا بیثباتی شروع شود. کسی
چرا بعد از پایان جنگ یا بحران، هنوز خستهایم؟ در بسیاری از مناطق درگیر بحران، زمانی میرسد که صداها خاموش میشوند، خیابانها آرام میگیرند و مردم تلاش میکنند به زندگی
در دل روزهایی که بوی جنگ، بحرانهای اجتماعی و ناپایداری اقتصادی در هم تنیدهاند، بسیاری از مردم ایران با پرسشی مشترک روبهرو هستند: چطور با درآمدی که نامعلومتر از همیشه شده، زندگی را پیش ببریم؟ ترس از بیپولی، نگرانی درباره تأمین
در دل هر بحران، کودکی نشسته است که جهان را با چشمهایی تازه نگاه میکند. کودکانی که در میانه جنگ، بحرانهای اجتماعی، تروماهای جمعی و ناپایداری اقتصادی رشد میکنند، نهتنها
جنگها، بحرانها و بیعدالتیها همیشه با صدای آژیر و انفجار تمام نمیشوند؛ گاهی در ذهنمان میمانند، آرام و بیصدا، و کمکم شکل زندگیمان را تغییر میدهند. ذهنیتی که از ما
زندگی در سالهای اخیر، با تجربههای عمیقی از ترومای جمعی و بحرانهای پیدرپی گره خورده است. برای بسیاری از ما، از نسلهایی که جنگ تحمیلی را تجربه کردهاند تا جوانانی
در روزهایی که از خواب میپریم و صدای انفجار، نه از بلندگوی اخبار، که از پشت پنجره خانه میآید، چیزهایی در درونمان میلرزد. نه فقط ترس و غم، بلکه رابطهها.
در حالی که در بحرانهای اجتماعی و جنگ، جامعه با موجی از ترس، عدم قطعیت و نگرانی از آینده روبرو میشود. فراتر از خطرات جانی و روانی، سایهای از ترس