وقتی جنگ از ذهن به بدن می‌رسد

روایتی از زخم‌هایی که دیده نمی‌شوند، اما در گلو، معده، روده و اشتها فریاد می‌کشند جنگ همیشه با ویرانی ساختمان‌ها و صدای موشک و پدافند شروع نمی‌شود، و همیشه هم

در جست‌وجوی خواب، پس از جنگ

گزارشی درباره‌ی اختلالات خواب پس از حملات شبانه و راه‌های بازسازی الگوی خواب در شرایط پساجنگ شب، همیشه زمانی برای آرامش و بازسازی بوده است؛ اما در روزهایی که آسمان

در هجوم خبر و هراس، ذهن‌مان را از نو بسازیم

در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که نه‌تنها گلوله و موشک، که «کلمات»، «تصاویر» و «اخبار» هم می‌توانند زخمی‌مان کنند. جنگ‌های امروز فقط در میدان نبرد نیستند، بلکه در صفحه‌ی تلفن‌های‌مان، در

در دل آشوب، هنوز چیزی در اختیار ماست

چگونه معنا، ما را از فروپاشی نجات می‌دهد؟ در بحران‌های بزرگ، اولین چیزی که از دست می‌رود، حسِ کنترل است. ما تصمیم نگرفته‌ایم که جنگ یا بی‌ثباتی شروع شود. کسی

وقتی بدن، بعد از جنگ، صدایش را پس می‌گیرد

چرا بعد از پایان جنگ یا بحران، هنوز خسته‌ایم؟ در بسیاری از مناطق درگیر بحران، زمانی می‌رسد که صداها خاموش می‌شوند، خیابان‌ها آرام می‌گیرند و مردم تلاش می‌کنند به زندگی