استفاده از کلمات «همه یا هیچ» و داشتن تفکر «سیاه و سفید» اتفاق عجیبی نیست؛ همه ما وقتی وارد بحثی میشویم، ممکن است از کلماتی مانند “همیشه” یا “هرگز” استفاده کنیم؛ اما وقتی این کار را میکنیم، یعنی یک موقعیت افراطی را انتخاب میکنیم و احتمال دارد وارد یک موقعیت تنشزا شویم؛ چه در تعامل با دیگران و چه در رابطه با افکار و تضادهای درونی خودمان.
در خصوص گفت و گو با دیگران مخصوصا اگر بر این عقیده باشیم که حق کاملا با ماست – و دیگران کاملا اشتباه میکنند، آنچه عموما اتفاق میافتد این است که بحثی درمیگیرد که هیچ کس در آن برنده نیست؛ این طور وقتها هر فرد بر حرف خود یا موقعیت خود پافشاری میکند. بعد حس میکنیم گیر افتادهایم. آیا این موقعیت آشنا نیست؟
اینجاست که مفهومی با عنوان «تفکر دیالکتیک» به ما راه رها شدن از این گیر افتادنها را نشان میدهد.
تفکر دیالکتیک چیست؟
۱.همیشه بیشتر از یک نگاه برای درک مسائل وجود دارد
مهم است که از دیدگاههای مختلف به یک وضعیت نگاه کنیم. این به معنای موافقت با فرد مقابل یا دیدگاه دیگر نیست. این به ما امکان میدهد که به دیدگاههای مختلفی در آن واحد دسترس داشته باشیم؛ اگر از دیدگاههای متفاوتی به یک وضعیت بنگریم، خواهیم توانست راه حلهای متفاوت و بیشتری برای حل یک مشکل پیدا کنیم.
در این زمینه: ۱۳ قدم تا بهترین خودمان
۲. تفکر دیالکتیک:همه انسانها صفات و نقطه نظرات خاص خود را دارند
ما در حال افزایش توانایی خود برای درک تجربیات دیگران در یک موقعیت هستیم؛ حتی اگر تجربه آنها با تجربه ما متفاوت باشد. نه ما و نه دیگران صددردصد درست یا غلط نمیگوییم بلکه فقط متفاوت هستیم. این تفاوت ضرورتا به معنی تضاد نیست؛ به رسمیت شناختن تفاوتها کمک میکند بتوانیم راحتتر با دیگران کنار بیاییم؛ فارغ از این که با تفکرشان موافق باشیم یا مخالف.
۳.تفکر دیالکتیک: تغییر اجتنابناپذیر است
آیا میتوانیم به چیزی در زندگی خود فکر کنیم که همیشه ثابت مانده باشد؟ هر روز و هر لحظه، همه چیز در حال تغییر است؛ ما مدام چیزهای جدید یاد میگیریم. حتی بدن ما دائم در حال تغییر است، حتی اگر در سطح یک سلول باشد. تغییر همیشگی است؛ اما برای برخی از ما، تغییر و تحمل آن دشوار است.
تفکر دیالکتیک کمک میکند به یاد داشته باشیم که هیچ چیز در زندگی به همان شکل باقی نمیماند. این به این معنا نیست که اوضاع همیشه بدتر خواهد شد، این فکر غیردیالکتیک است؛ بلکه معنای آن این است که همه چیز تغییر میکند، چه به سمت بهتر شدن و چه به سمت بدتر شدن، و پس از آن نیز مجدد تغییر خواهد کرد.
پس چیزی که امروز از نظرتان کاملا سفید است ممکن است فردا سیاه باشد! درک سیال بودن دنیا به ما کمک میکند دست از پافشاری بر هر سیاه و سفیدی برداریم.
۴. دو چیز که متضاد باشند یا متضاد به نظر بیایند، هر دو میتوانند واقعیت داشته باشند
آیا این مثال شبیه رابطه ما با والدینمان نیست؟ بعضی روزها عاشق آنها هستیم، بعضی اوقات تحمل آنها را نداریم و هر دو این وضعیت واقعیت هستند؛ ما میتوانیم در یک لحظه و در یک موقعیت هم عاشق آنها باشیم هم از آنها تنفر داشته باشیم. به همان ترتیب، ما میتوانیم در آن واحد با دیدگاه یک فرد، هم موافق و هم مخالف باشیم.
در اینجاست که این ضربالمثل صدق میکند:«ما میتوانیم توافق کنیم که با یکدیگر توافق نداریم.» احترام و درک حقیقت در هر دو سوی یک مشکل بهترین راه است.
این مصداق تفکر دیالکتیک علاوه بر روابطمان در مورد پذیرش احساس درونی متضاد نیز بسیار به ما کمک میکند. همان مثال خشم و عشق، شک و یقین، صمیمیت و دوری و هر دو حس متضاد دیگری که بشود نام برد. لازم نیست حتما یک سر طیف ایستاده باشیم و پرونده را ببندیم. هر دو حس هستند آنجا ایستادهاند و میخواهند دیده شده و به رسمیت شناخته شوند.
بیشتر بخوانیم: استقلال شخصیتی، خاصیتی که همیشه به کار میآید
۵. تفکر دیالکتیک: جهان و هستی را سیاه-سفید، یا همه یا هیچ نبینیم
همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردیم تفکر افراطی اغلب باعث میشود در موقعیتهای تنشزا و اعصاب خوردکن گیر کنیم. دیالکتیک چگونه کمک میکند که از این تله رها شویم؟
این کار از طریق سعی در یافتن و محترم دانستن حقیقت هر دو طرف است. به این کار میگوییم رفتاردرمانی دیالکتیک، یافتن پیوند یا یافتن مسیر میانی. انتخاب یک مسیر میانی مصالحه نیست؛ مصالحه بین سیاه و سفید، خاکستری خواهد بود. اما مسیر میانی که در جستجوی آن هستیم ممکن است سیاه-سفید، خالدار و یا مثل خانههای شطرنج ترکیبی از سیاه و سفید باشد.
مثلا: «من دارم بهترین تلاش خود را میکنم و در عین حال باید بیشتر تلاش کنم.» یا «من میتوانم خودم را آنطور که هستم قبول داشته باشم و در عین حال میخواهم تغییر کنم.»
استقلال فردی و تفکر دیالکتیک
تعادل شکل واحدی ندارد
با در نظر گرفتن تفکر دیالکتیک بینهایت تعادل خلاق در روابط ما با دنیای اطراف به وجود میآید و در نهایت باعث استقلال شخصیتی میگردد. تعادلهایی که توافق را بدون آسیب زدن به خود یا دیگری در دل خودش دارد؛ تفکر دیالکتیک مارا از بند بحثهای بینتیجه رها میکند؛ مخصوصا در مورد پیوندهای عاطفیمان که در عین تفاوت دیدگاهها میتواند داشتههای زیادی برایمان داشته باشد.
اگر این عادت فکری را در خودمان تقویت کنیم دنیایمان گستردهتر خواهد شد و دیگر هیچ موقعیت، تفکریا احساس متضادی را زنگ خطری برای آنچه خودمان فکر یاحس میکنیم نخواهیم دید. رد یا تایید هیچ تفکر یا حسی مسئله ما نمیشود. همانطور که اشاره شد این تفکر در دنیای درونی خودمان هم آرامشی را با خود به همراه میآورد تا از جنگیدن با خودمان دست برداریم و فقط به سمت جلو حرکت کنیم.
منبع:
برگرفته از کتاب: مهارتهای رفتار درمانی دیالکتیک (DBT) در مدارس
نویسندگان:
James J. Mazza, Elizabeth Dexter-Mazza, Alec L. Miller, Jill H. Rathus, Heather E. Murphy