شاید دیگر در روزگار اینستاگرام، ویدیوی زن پرسن و سالی که ذهن بسیار هوشیاری دارد و با صلابت حرف میزند به چشمتان خورده باشد. زنی که از جهانبینی خودش حرف میزند؛ جهانبینی ظریفی که اهل هنر باشی یا نه، متحیرت میکند.
این زن، ایران درودی، نقاش پرآوازه است؛ از آن زنهایی که اگرچه دنیا را ترک کرده، اما فعل زیستنش ماضی نمیشود! نقاش برجسته ایرانی، کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه رشته تاریخ هنر. گرچه آوازه و شهرت او از روزگار قبل از شبکههای اجتماعی و حتی فراگیری رسانههای جمعی شروع شد، اما میتوانی از کلماتش متوجه شوی که توقف و رکود برایش معنا نداشت.
روایتی از زنان تاثیرگذار تاریخ ایران
ایران درودی؛ به مادرم گفتند: برای یک بچه زشت چرا این همه درد کشیدی؟
اما قصه ایران درودی از کجا شروع شد؟ ایران درودی در ویدیویی به مناسبت ۸۴ سالگیاش، در حالی که با پیراهن آبی و شالی طلایی روبهروی دوربین نشسته و دو تابلوی بینظیرش با ترکیب نورهای درهم تنیده پشت سرش است، در مورد دلیل موفقیتش صحبت میکند.
او اینطور روایت میکند که مادرش برای به دنیا آوردن او زایمان سختی داشته و جملهای در آن روزها بین مادربزرگ و مادرش رد و بدل شده که شروع قصه او بوده.
چه جملهای؟ درودی در این ویدیو میگوید: «مادربزرگم به مادرم گفت برای زاییدن یک بچه اینقدر زشت، چرا این همه درد کشیدی؟! و این جمله در حافظه خانواده برای همیشه باقی ماند! ماجرای من از اینجا شروع شد و من خیلی به خاطرش جنگیدم و به جایی رسیدم که امروز به خودم میبالم.»
مهم نیست دیگران چه قضاوتی میکنند
ایران درودی در بیش از ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سراسر جهان، آثار خود را به دید عموم گذاشت. او با نوشتن کتاب “در فاصلهٔ دو نقطه” تجربه نویسندگی هم دارد.
ایران درودی در نقاشی سبکی منحصر به فرد از خود به جا گذاشت که توجه دنیا را به تصاویر بدیع خودش جلب کرد؛ نقاشیهای او عموما ترکیب خیرهکنندهای از تابش نور به همراه نمادهایی چون کویر، گل و مروارید هستند.
او در مورد مرواریدهایی که بر نقاشیهایش نشسته گفته است: «خواهری داشتم که بسیار دوستش داشتم و برایم عزیز بود. مرواریددوز قابلی بود. مرواریدها یادگارهای او هستند در نقاشیهای من. آگاهانه هم در کارهایم نیامدند، فقط یک روز دیدم بر تابلوهایم نشستهاند.»
درودی در مورد موفقیتش میگوید:« مهم نیست دیگران چه قضاوتی میکنند، خودم برای موفقیتم، از خودم بسیار راضیام.»
نگران راضی نگهداشتن همه آدمها نباشید!
اینکه با خودت کنار بیایی، سختترین کار دنیاست!
ایران درودی در جایی میگوید: «اینکه با خودت کنار بیایی، سختترین کار دنیاست!» اما چه چیز پذیرش خود را برای او سخت کرده بود؟ قصه از این قرار است که کار به آن دیالوگ «این بچه زشت» ختم نشد؛ ایران درودی در کودکی با خانواده به اروپا سفر کرد اما در بحبوحه جنگ جهانی دوم به ایران بازگشتند، مدتی در مشهد زندگی کردند و سپس ساکن تهران شدند؛ در این دوران بود معاشرت آنها با فامیل بستر آسیبهای زیادی برای او شد.
درودی میگوید: «مادرم به خاطر زیبایی و ثروتش بسیار مورد حسادت بود و من بهانهای بودم که اطرافیان دق و دلیشان را سر او خالی کنند!» او ادامه میدهد:«هر وقت مادرم از من صحبت میکرد خانواده پدریام او را دست میانداختند و تا اشکش را در نمیآورند ولش نمیکردند! این شرایط در دوران بچگی از من خیلی شخصیت گوشهگیر و ساکتی به وجود آورد.»
زنان موفق ایرانی؛ خواستم زنی بشوم که دیگران برایش ارزش قائلند!
این دختربچه گوشهگیر که زشت و بیارزش خطاب میشد و به مایه اندوه و سرافکندگی مادرش تبدیل شده بود، در محاصره تحقیر و توهین اطرافیانش نقاشی را رها نکرد؛ البته جرقه شوق به نقاشی را پدرش در او بیدار کرد؛ او تعریف میکند پدرش او را روی پایش مینشاند و به او نقاشی یاد میداد، اما خودش فکرمیکند چیزی که از او یک زن جنگجو ساخت، زنی الهامبخش بود که روایتش را از پرستار خودش شنید. روایت مادربزرگی که ۷ سال قبل از به دنیا آمدن او فوت کرده بود.
ایران درودی تعریف میکند: «در همین دوران سخت، از پرستارم شنیدم که مادربزرگم در خطه خراسان زنی استثنایی بوده و شهرتش به تمام خراسان رسیده بود؛ او را به عنوان زنی که به جنگ افغانها میرفت و افغانها را به مرز خود بر میگرداند، با آنها میجنگید و در جنگ هم پیروز میشد شهرت پیدا کرده بود و به او لقب شیرزن داده بودند.»
درودی ادامه میدهد:«این مادربزرگ تصویری که در ذهن من گذاشت، اولین الگوی زندگی من بود. مادربزرگم رو به عنوان الگوی زندگیم انتخاب کردم و خواستم! خواستم، زنی بشوم که دیگران برایش ارزش قائلند! زنی که کاری کند که زنهای دیگر نمیکنند!»
شروع درخشش ایران درودی پس از تحصیل
درودی با توشه الهام از مادربزرگ به عنوان یک زن قوی و شوقش به نقاشی، از روزگاری که حس حقارت را به او تحمیل میکرد گذر کرد و مسیرش را رها نکرد. او در مدرسه به کلاسهای آزاد طراحی و نقاشی میرفت. ایران درودی در سال ۱۹۵۴ برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده بوزار به پاریس رفت. در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ در مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)، انستیتوی آر.سی.آی. نیویورک (رشته تهیه و کارگردانی برنامههای تلویزیون) تحصیل کرد.
پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و بالاخره در در اردیبهشت ۱۳۳۹ آثارش را در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشت و این شروع درخشش ایران درودی بود.
عدم وابستگی و استقلال مالی یک اصل مهم برای ایران درودی بود
ایران درودی از مرگ دردناک پدربزرگش که بسیار ثروتمند بود به عنوان اتفاق تکاندهنده دیگر زندگیاش یاد میکند. پدر بزرگ ایران درودی با وجود ثروت زیاد تحت فشار ورشکستگی خودش را از ساختمان به پایین پرت کرد و خودکشی کرد. او میگوید این اتفاق برایش درس دیگری داشت. این درس که حرفهای را انتخاب کند که با مادیات سرو کار ندارد و ارزش آثارش را خودش انتخاب کند نه دیگری. او در آن زمان ۱۴ سال داشت و میگوید این اتفاق مسیر زندگیاش را تغییر داد. از آن طرف به اهمیت استقلال مالی پی برد.
ایران درودی میگوید ترکیب الگویی که از مادر بزرگش برای جنگجویی و مبارزه گرفت و درسی که از زندگی پدر بزرگش گرفت و الگوهای دیگری که در زندگیاش انتخاب کرد باعث شد عکسالعملی که در او شکل بگیرد اعتماد به نفس باشد.
درودی تعریف میکند دستاورد تجربیاتی که پشت سر گذاشت دو ویژگی در او بوده است و اینطور بازگو میکند:« اول داشتن جسارت و دوم این که برای خودم تبیین کنم که لازمه زندگی به عنوان یک هنرمند عدم وابستگی به دیگران و استقلال مالی است: این باعث شد از ۱۷ سالگی کار کنم.»
او از همان سن به عنوان خبرنگار، نویسنده و منتقد کار کرد و پس از آن در دانشگاه تدریس کرد.
مهمترین درس زندگی ایران درودی شناختن عشق و احترام بود!
ایران درودی در طی سالهای فعالیتش، توجهات زیادی را در جامعه هنری دنیا برانگیخت و بیوقفه کار کرد. طی زندگی پر دستاوردش ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی درکشورهای ایران، فرانسه، بلژیک، سوئیس، آمریکا، مکزیک، ژاپن، استرالیا، کانادا، موناکو، آلمان و امارات متحده عربی برگزار کرد؛ همچنین از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۲ تهیهکننده و کارگردان بیش از ۸۵۰ ساعت فیلم مستند و برنامه تلویزیونی برای تلویزیون ایران تحت عنوان «شناسایی هنر» ساخت.
این تنها بخشی از دستاوردهای این زن الهامبخش است که اعتقاد دارد، مهمترین درسهای زندگیاش شناختن عشق و احترام بوده؛ او اینطور توضیح میدهد: «این حربهای بود که انتخاب کردم برای حضورم در زندگی؛ عشق بدهم، عشق بیدریغ و منتظر پاسخش نباشم. هموطنانم را دوست داشته باشم. یکایکشان را و اطرافیانم را و مهمتر از همه احترام را شناختم. این دو حربهای بود که من با آن نقاشی را شروع کردم؛ برای خودم احترام هم تعبیر دیگری از عشق هست.»
ایران درودی در صبح ۷ آبان ۱۴۰۰ در سن ۸۵ سالگی در آیسییو بیمارستان دی تهران، پس از یک دوره بیماری چندماهه درگذشت. اما آثاری که از خود به جا گذاشت، تا همیشه روشنی راه زنانی است که شوق خودسازی و اضافه کردن ارزشی به جهان را با خود دارند.
ویدیوی مصاحبه کامل ایران درودی به مناسبت ۸۴ سالگیاش را در این لینک تماشا کنید.