گاهی اوقات باورسمی ما نسبت به اتفاقات جهان، باعث میشود در دور باطل افکار منفی بیافتیم. یکی از این باورهای سمی، خود محق پنداری است. یعنی باور به اینکه دنیا به ما بدهکار است.
در این مقاله با این باور سمی آشنا میشویم و متوجه میشویم ریشه بسیاری از افکار ناراحت کننده از کجا آب میخورد.
باور سمی به اینکه زندگی به ما بدهکار است
همه ما تمایل داریم سهمی عادلانه در این دنیا داشته باشیم؛ اما اگر باور داشته باشیم به خاطر کسی که هستیم چیزی طلب داریم و بیشتر از دیگران محق هستیم، این اصلا باور سالمی نیست و باور سمی محسوب میشود.
در واقع اگر فکر میکنیم اکثر کارهایمان را بهتر از حد نرمال انجام میدهیم اما حس اجحاف داریم، یعنی باوری ناسالم پشت همه تلاشهای ماست. باور به اینکه نباید به سختی کار کنیم، چرا که ما استثناء هستیم و این حق ما نیست.
اما این باور سمی چطور باعث توقف ما در زندگی میشود؟ واقعیت این است که داشتن باوری خودمحقبین مانع از این میشود که براساس شایستگی دستاوردی داشته باشیم. چرا؟ چون به جای اینکه معقولانه قبول کنیم که هر چیزی را براساس کسی که هستیم و کارهایی که کردهایم بدست میآوریم، مدام مشغول شکایت از حق و حقوقمان هستیم.
تبعات باور سمی خود محق بینی
این باور باعث میشود ارزیابی اغراق آمیزی نسبت شایستگی خودمان داشته باشیم.
در این حالت کمتر برای خواستههایمان تلاش میکنیم. مسئولیت رفتارمان را قبول نمیکنیم و تمرکزمان را بر روی چیزهایی میگذاریم که فکر میکنیم این دنیا به ما بدهکار است.
در این حالت بیشتر توجهمان به خودمان است و به سختی میتوانیم با دیگران همدلی کنیم.
همچنین به جای لذت بردن از تمام داشتهها و آزادیهایمان بر روی نداشتهها و محدودیتها تمرکز میکنیم. همین باعث میشود بهترین جنبههای زندگیمان را از دست بدهیم.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که حق و حقوق و امتیازات اغلب درهم و برهم میشوند. خیلی از مردم فکر میکنند “حق دارند خوشحال باشند” یا “باید با احترام با آنها رفتار شود” حتی اگر به قیمت نقض حقوق دیگران تمام شود. در صورتی که دنیا راه خودش را میرود و کاری به توقعات ما ندارد.
باور سمی به بیعدالتی و جبرانهای افراطی
این باور سمی که جهان به ما چیزی بدهکار است، همیشه در مورد احساس برتری داشتن نیست. گاهی به این دلیل است که فکر میکنیم در حقمان بیعدالتی شده است. به عنوان مثال، فردی که دوران کودکی دشواری داشته، ممکن است تمام کارتهای اعتباری خود را خرج کند، زیرا میخواهد هرچیزی که در کودکی نداشته را بخرد.
چرا که جهان فرصت داشتن چیزهای قشنگ را به او بدهکار است و او کودکیاش را از دست داده است. این نوع تفکر برای درخواست حق و حقوق به اندازه تفکر خود برتری مضر است. اما این باور سمی از کجا میآید؟
ریشههای باور سمی خودمحقبینی
اما ریشههای این باور سمی کجاست؟ چرا فکر میکنیم برتریم، محقتریم یا شایستهتریم، بدون اینکه تلاش کرده باشیم؟
والدین زیادی دلسوز
والدین بیش از حد دلسوز مانع از این میشوند که کودکانشان مسئولیتپذیر بار بیایند. هنگامی که به بچهها هر چیزی که بخواهند داده شود و آنها عواقب ناشی از بد رفتاریشان را تجربه نکنند، ارزش هیچ چیزی را درک نخواهند کرد.
چون بدون داشتن رفتاری درست همواره توجه و خواستههایشان را بدست می آورند.
شبکههای اجتماعی
رسانههای اجتماعی باورهای اشتباهی در مورد خودبینی به جوانان میدهند، به شکلی که جوانان نمیتوانند جهان را بدون selfies و وبلاگهای شخصیشان تصور کنند.
معلوم نیست که رسانههای اجتماعی واقعا نارسیسیسم (خودشیفتگی) را تقویت میکنند یا تنها یک خروجی هستند برای اینکه مردم افکار و اعتقادات خود برتریشان را به نمایش بگذارند. اما شواهدی وجود دارد که مردم برای افزایش اعتمادبهنفسشان به سراغ رسانههای اجتماعی میروند.
همین ابزار در عین تمام کارکردهای مثبت، باعث باورهای سمی زیادی شده است که یکی از آنها همین باور سمی به بهکار بودن دنیا به فرد است. دیده شدن آسان باعث شده خیلیها به این باور برسند که لایق شهرت آسانی هستند که به دست آوردهاند. در صورتی که آنها فقط یک بستر پرمخاطب پیدا کردهاند!
مچ خودمان را در مورد باورهای سمی بگیریم
هیچ چیزی دلیل نمیشود که ما لایق شانس بیشتری باشیم. مهم نیست که باهوشترین فرد در این سیاره هستیم یا سختترین زندگی را گذراندهایم.
پس مراقب لحظاتی که احساس خودمحقبینی به سراغمان میآید باشیم و متوجه باشیم چه افکاری باعث میشوند این باور ناسالم که دنیا به ما بدهکار است به ذهنمان خطور کند. افکاری مانند:
•من لیاقتم بیشتر از این حرفهاست.
• این قانون را دنبال نمیکنم زیرا این احمقانه است.
• ارزش من بسیار بالاتر است.
•تقدیر من این است که بسیار موفق باشم.
• اتفاقات خوب منتظر من هستند.
•همیشه در مورد من یک چیز خاص و منحصربفرد وجود دارد.
کمبود خودآگاهی و باور سمی به خودمحقبینی
اکثر کسانی که خودشان را محق میدانند، خودآگاهی ندارند. فکر میکنند هر درکی که از خودشان دارند، دیگران هم همان درک را خواهند داشت. به افکار داخل ذهنمان توجه کنیم و این واقعیتها را در نظر بگیریم:
۱. قرار نیست زندگی عادلانه باشد. هیچ قدرتی و هیچ کسی در زمین وجود ندارد که بتواند تضمین کند همه انسانها از یک زندگی عادلانه و یکسان برخورد خواهند بود.
۲. مشکلات شما منحصر به فرد نیستند. اگر چه زندگی هیچ کس دقیقا شبیه به زندگی شما نیست، اما دیگران هم مشکلات، غم، اندوه و تراژدیهایی شبیه به تجربیات شما یا حتی گاهی بدتر از آنها را تجربه میکنند. به هیچ کس وعدهی زندگی آسان داده نشده است.
۳. شما حق انتخاب دارید که به ناامیدیها چطور پاسخ دهید. حتی اگر نمیتوانید وضعیت را تغییر دهید، میتوانید تصمیم بگیرید که با مشکلات، شرایط یا تراژدیهایی که سر راهتان قرار میگیرند بدون حس قربانی بودن، مقابله کنید.
۴. چیزی به اسم «لیاقت بیشتر از دیگران» وجود ندارد. اگرچه که شما متفاوت با هرکس دیگری هستید، اما دلیل نمیشود از آنها بهتر باشید. هیچ دلیلی وجود ندارد که به طور طبیعی اتفاقات خوب برایتان بیافتد و بدون تلاش و وقت به منفعت برسید.
چطور باور سمی خود محقبینی را خنثی کنیم؟
شبیه به یک بازیکن تیم رفتار کنیم
در حالی که در تلاش برای کنار آمدن با همکارانمان هستیم، سعی در داشتن روابط دوستانه خوب داریم یا برای رابطه عاشقانهمان اهمیت قائل هستیم، باید شبیه به عضوی از یک گروه یا تیم رفتار کنیم تا موفق شویم.
فکر کردن راجع به اینکه چه چیزی عادلانه است را متوقف کنیم و بر روی مواردی که در ادامه مثال میزنیم متمرکز کنید.
تمرکزمان را بر روی تلاش بگذاریم نه روی اهمیت
به جای اینکه فکر کنیم کیفیت کارمان بسیار بالاست، سعی کنیم تلاشمان را بیشتر کنیم. چرا که همیشه جا برای پیشرفت وجود دارد.
انتقادپذیر باشیم
اگر کسی به ما بازخوردی نشان میدهد عوض اینکه سریعا بگویم: “خب، این شخص احمق است.” بازخورد و انتقاد آنها را بررسی کنیم.
افراد بر پایه درکی که از ما پیدا میکنند نظر میدهند و مطمئنا این درک با درک ما از خودمان متفاوت است. با پذیرفتن انتقادات و بازخوردها میتوانیم رفتارمان را بهتر کنیم.
تمامی نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسیم
هر کس دارای نقاط ضعف و قدرت است، چه ما دوست داشته باشیم بپذیریم یا خیر.
ما نباید به شیوهای رفتار کنیم که از ضعفها، مشکلات و ویژگیهای غیر جذابمان به عنوان یک توجیه برای ناکامیهایمان استفاده کنیم و فکر کنیم پس دیگر نمیتوانیم پیشرفت کنیم.
به احساسات مردم توجه کنیم
عوض فکر کردن به اینکه لیاقت چه چیزهایی را در زندگی داریم، زمانی بگذاریم برای فکر کردن به اینکه مردم چه احساسی دارند. همدلی با مردم باعث کم شدن خودخواهی در فرد میشود.
چرتکه نیندازیم
اگر توانستیم یک معتاد را ترک دهیم یا به سالمندی کمک کنیم از خیابان بگذرد، قرار نیست دنیا چیزی را برای ما جبران کند. اعمال خوبمان را نشماریم و روی آنها حسابی باز نکنیم چرا که وقتی که دنیا چیزی را که فکر میکنیم لایقش هستیم به ما ندهد، احساس ناامیدی به سراغمان میآید.
فروتنی ما را قویتر میکند
اصرار بر اینکه لیاقت بیشتری در این زندگی داریم هیچ کمکی به ما نمیکند. بلکه تنها باعث ناامیدی و هدر رفتن زمان و انرژی میشود.
هنگامی که خواستههایمان را کنار بگذاریم، میتوانیم با هر آنچه که در زندگی داریم خوشحال باشیم و بهترین استفاده را ببریم و بدون هیچ حس تلخی و خودخواهی زندگیمان را با آرامش و رضایت رو به جلو پیش ببریم.
قدرت ذهنی در گرو آگاهی به افکار
افزایش قدرت ذهنی نیازمند این است که هر آنچه را دنیا به ما میدهد بدون شکایت از اینکه لیاقت بیشتری داریم قبول کنیم.
و اگر چه این وسوسهانگیز است که ادعا کنیم هرگز احساس نمیکنیم که دنیا به ما چیزی بدهکار است. اما زمانهایی است که همه ما فکر میکنیم که دنیا مدیون ماست.
هنگامی که این نگرش به سراغمان میآید باید به زمان و محیط توجه کنیم. باید اقدامات لازم را انجام دهیم تا از شر این افکار تخریبکننده رها شویم.
تهیه و تولید: تیم محتوای سلامتپاد