مواجهه با ابهام؛ چقدر با «ابهام» کنار می آیید؟

مواجهه با ابهام چیست؟ نامطمئن بودن یکی از آن موقعیت‌های آزار دهنده زندگی است؛ اما نباید اجازه بدهیم این حس ما را از پا در بیاورد.

قطعیت‌ها در زندگی کمیاب هستند، تقریبا  اصلا وجود ندارند؛ جهان واقعیت می‌تواند در مقابل اینکه خیال ما را در مورد احتمالات راحت کند خیلی خسیس باشد. بنابراین، اگر از ترس ریسک در مورد چیزی  که نمی توانیم از نتیجه آن مطمئن باشیم از انجامش اجتناب کنیم، ممکن است فرصت‌های حیاتی و مهمی را در زندگی‌مان از دست بدهیم.

از خودتان بپرسید: “چند بار از انجام یک پروژه طفره رفته‌ام، چون نمی توانستم از نتیجه تلاشم مطمئن باشم؟”  یا اینکه ممکن است در موقعیت‌هایی در مورد اینکه در صورت شکست، توان روحی مواجه با آن را داشته باشید یا نه مطمئن نباشید؛ خلاصه که اگر بخواهیم همیشه در مقابل احساس ابهام که اضطراب آور هم هست سپر بیاندازیم، ممکن است منجر به منفعل شدن و قدم برنداشتن در موقعیت‌های حساس زندگی شود.

به هر صورت در این مورد هم مثل خیلی از موارد دیگر، صبر و پشتکار کلیدی هستند؛ دو ویژگی که خیلی  بیشتر از تسلیم شدن در برابر اضطراب ابهام و در نتیجه استفاده نکردن از شانس‌ها به کارمان می‌آیند. اما مواجهه با ابهام چگونه است؟ ممکن است این مقاله کمک کند که درک کنیم چطور می‌توانیم جراتمندی در مقابل ابهام را بالا ببریم؟

آنقدر خودم را دوست دارم که اجازه اشتباه داشته باشم؟

اتخاذ تصمیمی که در زمان حال نتیجه آن نامشخص است دل و جرات می‌خواهد. اما چطور می‌شود این جرات مواجهه با ابهام را بالا برد؟ شما باید به نقطه‌ای برسید که عشق به خودتان و پذیرش بی قید و شرط خودتان، با هیچ شکستی تهدید نشود؛ قاعدتا منظورمان عشق سالم به خود است نه خودشیفتگی. حسی که با احترام و صلح نسبت به خودتان همراه است در عین اینکه می‌دانید نواقص و اشتباهاتی داشته و دارید.

در این صورت است که شجاعت این را پیدا می‌کنید که آسیب‌پذیر باشید؛ این کار نتیجه جالب و متناقضی دارد. چون وقتی به خودتان اجازه آسیب‌پذیری را می‌دهید اتفاقا آسیب‌پذیری تان کم می‌شود؛ یک مثال ساده این است که وقتی می‌گویید متاسفم، عذر می‌خواهم، می‌ترسم یا اشتباه کردم. اعتراف به ضعف در کلمات می‌تواند حس ضعف را از شما بگیرد؛ در واقع اینطوری صراحتا با آسیب‌پذیری خود کنار آمده‌اید چون به خودتان حق داده‌اید که اشتباه کنید.

حال هرچقدر بیشتر خودتان را دوست داشته باشید راحت‌تر این کلمات را به زبان می‌آورید، چون می‌دانید اعتراف به خطاکار  بودن تصویر ذهنی شما در مورد خودتان را تخریب نمی‌کند. مصادیق لازم برای افزایش شجاعت آسیب‌پذیری برای هرکس بسته به شرایطش می‌تواند متفاوت باشد. به آن به چشم یک تمرین آگاهانه نگاه کنید.

ریسک پذیری راهنمای خود شفقتی است

اینطوری به ماجرا نگاه کنید که میزان تمایل شما به ریسک کردن در موقعیتی که نتیجه آن مبهم است، راهنمای خوبی برای خود تاییدی یا مهربانی با خود است؛ یعنی همان حسی که انگار منتظر بهانه است تا از آدم فرار کند.

این خوش بینی مورد نیاز ، همانی است که گفت و گوی درونی شما را از «نمی‌توانم انجام دهم» به »می‌توانم انجام بدهم» تغییر  می‌دهد؛  البته زمانی کارکرد دارد که آنچه می‌خواهید زیادی رویاپردازانه و دور از واقعیت نباشد؛ تخمین قابل دسترسی بودن یک هدف و این که ارزش ریسک دارد یا نه دیگر به تدبیر شما بستگی دارد.

به خودتان یاد آوری کنید:« من دوست داشتنی و قابل احترام هستم حتی اگر اشتباه کنم.»

 البته جراتمند شدن در مقابل ابهام تنها فایده مهربانی با خود یا خودشفقتی نیست؛ پرورش آن در خودتان اولین قدم خودمراقبتی است.

برای مواجهه با ابهام، خواسته‌های متضادتان را رصد کنید

ال. فرگوسن  در کتاب “مدیریت قطبیت ها”  می‌گوید: “اگر در بعضی موقعیت‌ها گیر افتاده‌اید و نمی‌توانید در موردش تصمیم بگیرید، احتمالا  قطبیت دو خواسته متضاد همزمان شما را به سمت خودش می‌کشاند؛ ممکن است بین دو هدف یا دو ارزش متضاد در کشمش باشید؛ دانستن اینکه بالاخره باید به سمت کدام قطب بروید نیاز به قدرت تشخیص، تجربه و گاهی اوقات فقط آزمون و خطای ساده دارد؛  این یعنی گاهی اوقات بهتر است اجازه دهید  تعادل و جریان اتفاقات راهنمای شما باشد.

در فضای کسب و کار این یک نکته معروف است که رهبرانی که قادر به مقابله با ابهام هستند می‌توانند به طور موثر با تغییرات کنار بیایند؛ یعنی هر وقت شرایط ایجاب کرد راحت دنده عوض کنند و بدون داشتن تصویر کلی دست به عمل بزنند و ریسک کنند؛ از این نوع رهبران به عنوان افراد سازگار و  انعطاف‌پذیر  یاد می‌شود که می‌توانند حتی بدون اطلاعات قاطع یا روشن، برای قدم‌هایی رو به جلو تصمیم بگیرند و دست به عمل بزنند.

ویژگی های شخصیتی که در بالا ذکر شد بسیار مهم هستند. زیرا ممکن است بارها در زندگی این موقعیت قرار بگیریم که آنچه در گذشته کار می کرد دیگر در زمان حال کارساز نباشد و نیاز به ارزیابی مجدد داشته باشد؛ نه که در این رویکرد زیاده‌روی کنید، اما گاهی اوقات ریسک هیچ کاری نکردن به خاطر ترس از ابهام، از ریسک بردانشتن قدمی که برایش مردد هستیم بالاتر می‌رود؛ یعنی موقعیت‌هایی پیش می‌آید که  آمادگی‌اش را داشته باشیم یا نه باید سریع‌تر تصمیم بگیریم؛ چون در شرایط مختلف، بلاتکلیف ماندن طولانی مدت یا به تعویق انداختن مسائل می‌تواند مشکلات جدیدی را به مشکلات اضافه کند.

با این حال غیر از زمان‌هایی که فورس زمانی برای تصمیم سریع وجود دارد، مکث کردن و سنجیدن جوانب مثبت و منفی هر تصمیم رو به جلویی ارجحیت دارد.

اجازه ندهید اضطراب شما تفکرتان را کنترل کند

این را هم باید در نظر گرفت که  بیشتر مشکلات بیش از یک راه حل واحد دارند. اگر از یک تصمیم برای تغییر موقعیتی نتیجه نگرفتید ممکن است لازم باشد برای همان موضوع دوباره با ابهام یک راه حل دیگر مواجه شوید. تا بالاخره به نتیجه برسید؛ پس نه تنها لازم است انعطاف‌پذیر بمانید بلکه باید  آرام، ثابت قدم و باز  نیز بمانید؛ یعنی اجازه ندهید اضطراب شما تفکرتان را کنترل کند.

کسانی که با عدم قطعیت راحت هستند، می‌دانند که واقعیت پیچیده است. معیارهای درست و غلط بودن گاهی آنقدر سیال است که گریزی از اشتباه نیست.

مواجهه با ابهام؛ انفعال یا عجول بودن

اضطراب ابهام در یک محدوده مشخص اضطرابی سالم محسوب می‌شود. اما همانقدر که راحت نبودن با ابهام ممکن است منجر به انفعال و از دست دادن فرصت‌های رشد شود، واکنش افراطی در مورد تصمیم گیری هم واکنش ناسالم به این اضطراب است. یعنی کسانی که عجولانه تصمیم می‌گیرند و از آن طرف بام می‌افتد. آن‌ها کلافه‌اند که زودتر ابهام را برطرف کنند. این وسط ممکن است نسنجیده تصمیم بگیرند. اگر اینطور باشیم ممکن است فرصت رشد و یادگیری از موقعیت‌ها را از خودمان بگیریم. چون اصلا صبوری لازم برای سنجیدن اوضاع را نداریم و فقط روی زمان حال تمرکز می‌کنیم.

فردی که در نتیجه راحت نبودن با ابهام عجولانه تصمیم می‌گیرد  ممکن است بدون داده‌های کافی به نتیجه گیری برسد. با استناد به چیزهای غیر واقعی شکاف منطق را پر کند. ممکن است به جای استفاده از راه‌های اثبات شده راه‌های جدید و پرخطر را انتخاب کند. ممکن است مسائل را بیش از حد پیچیده کند.

به هر حال نکته ماجرا اینجاست که ما طوری برنامه‌ریزی شده‌ایم که از شر ابهام خلاص شویم.  اما اگر با آن درگیر شویم و چالشش را بپذیریم. می‌توانیم تصمیم‌های بهتری بگیریم، خلاق‌تر باشیم  و رشد کنیم.

از این منبع برای نوشتن الهام گرفتیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.