
افزایش خستگی روانی و بیحسی عاطفی در نسلهای جوان
در میان نسلهایی که بهعنوان «نسل دیجیتال» شناخته میشوند، نوع جدیدی از فرسودگی و دردِ خاموش دیده میشود: جوانانی که احساس میکنند «روانشان سنگین است»، انگیزهشان کم شده، و «دیگر

در میان نسلهایی که بهعنوان «نسل دیجیتال» شناخته میشوند، نوع جدیدی از فرسودگی و دردِ خاموش دیده میشود: جوانانی که احساس میکنند «روانشان سنگین است»، انگیزهشان کم شده، و «دیگر

ساعت ۱ بامداد است و هنوز چراغهای خانهی بسیاری روشناند. بعضیها مشغول پاسخ به پیامهای کاریاند، برخی در حال اسکرول بیپایان شبکههای اجتماعی، و گروهی دیگر درگیر نگرانیهای فردا. برای

تجربه جنگ و بحرانهای جمعی، نه فقط جسم ما، بلکه روان ما را عمیقاً زخمی میکند. در شرایط پساجنگ، بسیاری از مردم ایران با علائمی مانند ترس از صداهای بلند،

در روزهای پرآشوب جنگ و پساجنگ، زندگی مردم ایران با بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی روبهرو است. در چنین شرایطی، حفظ سلامت روان و تابآوری به یک چالش بزرگ تبدیل

در زمانهای زندگی میکنیم که نهتنها گلوله و موشک، که «کلمات»، «تصاویر» و «اخبار» هم میتوانند زخمیمان کنند. جنگهای امروز فقط در میدان نبرد نیستند، بلکه در صفحهی تلفنهایمان، در

در دل هر بحران، کودکی نشسته است که جهان را با چشمهایی تازه نگاه میکند. کودکانی که در میانه جنگ، بحرانهای اجتماعی، تروماهای جمعی و ناپایداری اقتصادی رشد میکنند، نهتنها

جنگها، بحرانها و بیعدالتیها همیشه با صدای آژیر و انفجار تمام نمیشوند؛ گاهی در ذهنمان میمانند، آرام و بیصدا، و کمکم شکل زندگیمان را تغییر میدهند. ذهنیتی که از ما

زندگی در سالهای اخیر، با تجربههای عمیقی از ترومای جمعی و بحرانهای پیدرپی گره خورده است. برای بسیاری از ما، از نسلهایی که جنگ تحمیلی را تجربه کردهاند تا جوانانی

در روزهایی که از خواب میپریم و صدای انفجار، نه از بلندگوی اخبار، که از پشت پنجره خانه میآید، چیزهایی در درونمان میلرزد. نه فقط ترس و غم، بلکه رابطهها.

زمانی که تهدید جنگ از اخبار دوردست به انفجارهای نزدیک خانه و فرار تبدیل میشود، ترس و نگرانی به جزئی جداییناپذیر از زندگی روزمره ما بدل میگردد. این وضعیت، به