افسردگی بعد از مهاجرت چه قدر واقعی است؟ به گفته سازمان بهداشت جهانی بیش از ۱ میلیارد نفر در سراسر جهان مهاجر هستند؛ این یعنی ۱ نفر به ازای هر ۸ نفر از جمعیت جهان؛ از این تعداد، ۲۸۱ میلیون نفر مهاجر بینالمللی هستند و۸۴ میلیون نفر به اجبار آواره شدهاند.
واقعیت این است که مهاجرت میتواند وضعیت سلامت فرد را تهدید کند؛ خطر افسردگی در مهاجران بیشتر از افراد عادی است و زنان بیشتر در معرض افسردگی پس از مهاجرت هستند.
افسردگی مهاجرت، روز به روز فراگیر میشود
سازمان بهداشت جهانی همچنین پیشبینی کرده که تعداد افرادی که به دلایلی چون فقر و بحران اقتصادی، کمبود امنیت، عدم دسترسی به خدمات اولیه، درگیری وجنگ، تخریب محیط زیست و بلایا مهاجرت میکنند، به زودی از آماری که اعلام شده بیشتر شود.
آنچه هست نوع سفر مهاجرتی (پناهجو بودن یا اقامت)، سیاستهای ورود و ادغام در کشور میزبان، و شرایط زندگی و کاری که برای افراد رقم میخورد، در میزان آسیبپذیری آنها در مقابل افسردگی و اختلالات اضطرابی نقش دارد.
چرا مهاجرت میتواند باعث افسردگی شود؟
در محیط مهاجرت حس عدماطمینان زیادی وجود دارد؛ اینکه نمیدانیم آینده قرار است با یک عالمه مجهول جدید چطور شکل بگیرد. ممکن است روزهای اول شبیه یک ماه عسل شیرین باشد با هیجان آشنایی با چیزهای جدید.
اما دیر یا زود این مرحله تمام میشود و احساسات متناقض سراغمان میآیند؛ باید یاد بگیریم با این احساسات چطور کنار بیاییم.
مهاجران به دلایلی چون تفاوتهای زبانی و فرهنگی، تبعیض سیستماتیک و محدودیت استفاده از خدمات بهداشتی، نسبت به کشور خود با پیامدهای بهداشتی (جسمی و روانی) بدتری مواجه میشوند.
مشخصا تجارب آسیبزا یا استرسزایی که ممکن است منجر به تصمیم مهاجرت شده باشد هم، یک مهاجر را در معرض خطر بیشتری برای سلامت روان قرار میدهد؛ به هر حال کوله باری از گذشته هم همراه فرد است.
نشانههای افسردگی پس از مهاجرت
احساس اضطراب و غم، ناامیدی، مشکل در خواب، خستگی، تحریکپذیری، عصبانیت یا درد و رنج در مورد اکثر افرادی که مهاجرت میکنند وجود دارد؛ در شکل پیشرفته این افسردگی، ممکن است افکار خودکشی هم سراغ فرد بیاید؛ البته این علایم ممکن است با گذشت زمان بهبود یابند، اما آگاهی به طبیعی بودن این احساسات و هوشیاری نسبت به اینکه مزمن و عمیق نشود بسیار مهم است.
زنان بیش از مردان در معرض آسیب پس از مهاجرت هستند
تحقیقات نشان میدهد زنان بیش از مردان در معرض افسردگی پس از مهاجرت هستند. اگر از نوع مهاجرت یا شرایط کاری کشور جدید بگذریم، دوری از خانواده و از دست دادن روابط دوستانه، قرار گرفتن در محیط جدید و مواجهه با فرهنگی ناآشنا به خودی خود اضطرابآور است. ظاهرا زنان در مورد این شرایط هم آسیبپذیرتر هستند.
قاعدتا پناهجویان جنگ اوضاع پیچیدهتری دارند که موضوع این مقاله نیستند؛ اما اگر به سایر دلایلی چون محدودیتهای اقتصادی یا ازدواج یا تحصیل و غیره مهاجرت کردهایم یا تصمیم به این کار داریم، خوب است نکات مهمی را در راستای خودمراقبتی مدنظر داشته باشیم؛ این استراتژیها به ما کمک میکند راحتتر با شرایط جدید کنار بیاییم.
۱.کسی را داشته باشید که با او صحبت کنید
آیا دوست یا مشاوری هست که بتوانید با او به صورت منظم صحبت کنید و در ارتباط باشید؟ به هر حال دور شدن از دوستان سابق و تغییر سبک زندگی امروز شما با آنچه آنها تجربه میکنند، بخشی از روابط را قطع یا کمرنگ میکند.
با این وجود داشتن فردی که با او صحبت کنید مهم است؛ این شخص میتواند از خانواده هم باشد؛ اگر چنین فردی را در اطراف ندارید، حتما حضور یک مشاور روانشناس را وارد سبک زندگیتان کنید.
۲. شبکه روابط جدید بسازید
به دیگران متصل شوید. چه حضوری، تلفنی یا آنلاین. با افرادی که با استرسهای مشابهی مواجه هستند ارتباط برقرار کنید. اگر افراد یا گروههای مهاجر را پیدا کنید خواهید دید در تجربه بسیاری از اضطرابها تنها نیستید. این افراد ممکن است حتی از کشور شما نباشند، اما به هر حال بخش مهمی از اضطرابهای مهاجرت مشترک است.
یک جمع مهاجر میتواند یک مرحله میانی از جذب شدن شما با جامعه غیرمهاجر باشد؛ اگر نوع مهاجرت شما تحصیلی باشد شاید این کار راحتتر باشد؛ اما اگر در محیط دانشگاهی هم نیستید، راهش را پیدا خواهید کرد. این کار را بگذارید جزو چکلیست کارهای ضروری و برای آن به خودتان زمان بدهید.
۳. روتینهای منظم داشته باشید
در سلامتپاد در مورد چکلیست خودمراقبتی با شما صحبت کردهایم. فرقی نمیکند کجای جهان باشید، مهاجر باشید یا نه؛ سعی کنید به یک چک لیست خودمراقبتی که مناسب شرایط خودتان است پایبند باشید. اگر عادتهای خودمراقبتی را پیش از این داشتهاید، به خاطر تحولاتی که اتفاق افتاده رهایشان نکنید؛ ولی اگر تا امروز نداشتهاید یک روتین صبحگاهی برای شروع روزتان بسازید.
در شرایطی که در معرض تغییرات و تحولات زیادی قرار گرفتهاید، کشور، خانه، کار و روابطتان دیگر مثل سابق نیست و حس ثبات ندارد. داشتن روتینهای روزمره مثل قلابهای کوچکی هستند که شما رابه زندگی وصل نگه میدارند.
ورزش کردن در یک ساعت مشخص، تغذیه سالم و تنظیم خواب را جدی بگیرید. اگر برنامه مراقبتی پوستی داشتهاید، هرچقدر محدود حفظش کنید. همین عادتهای کوچک اما مفید حالتان را بهتر میکند.
تمام این کارها فارغ از مزیت ذاتی که برای ساختن قدرت شخصیت و سلامت جسم و ذهن شما دارند، یادآور میشوند که شما، مهمترین حامی خودتان هستید. مهمترین کسی که قرار است از شما حمایت عاطفی کند و مراقبتان باشد. همانطور که در بالا اشاره کردیم، داشتن یک مشاور روانشناس هم بخش مهمی از این روتین خودمراقبتی است.
۴. به خودتان فشار مضاعف نیاورید
روند جذب شدن شما به جامعه جدید زمانبر است؛ از خودتان توقع نداشته باشید که به سرعت به اوضاع مسلط شوید.
این بازه زمانی وابسته به سن شما، نوع مهاجرتتان و ویژگی شخصیتیتانمیتواند متغیر باشد؛ همینطور به عوامل متعدد اجتماعی مثل وضعیت اقتصادی و زندگی شغلی شما در جامعه جدید و سایر مواردی که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم.
پس به خودتان زمان بدهید و اندازه دانستههایتان قدم به قدم پیش بروید. ایجاد حس ثبات به طور کلی سخت است؛ چه برسد که قرار باشد این حس را با چنین تحول بزرگی تجربه کنید.
۵. پشتیبانی دریافت کنید
در خیلی از شهرهای مهاجرپذیر دنیا، موسساتی هستند که کارشان حمایت و ارایه خدمات رایگان به مهاجران است. این نهادها را پیدا کنید و خودتان را به آنها وصل کنید؛ از مشاوره حقوقی گرفته تا مشاوره روانشناسی، مددکارانی هستند که میتوانند پشتیبان شما باشند.
از همه مهمتر این کار میتواند برای شما یک نقطه اتصال به جامعهای جدید باشد؛ افراد مشابه خودتان را در این اجتماعات پیدا خواهید کرد.
سخن آخر: طبیعی است که مدتی حالتان خوب نباشد
مهاجرت در رده ۱۰ اتفاق اضطرابآور دنیا دستهبندی میشود. بعد از اتفاقاتی مثل مرگ عزیزان، طلاق یا زندان که رتبههای بالاتر را دارند. پس خودتان را با کسانی که چندسالی است از مهاجرتشان گذشته، در جامعه جدید جا افتادهاند و عکسهای شادشان را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند مقایسه نکنید. تازه این ظاهر امر است. مهارت تنظیم هیجانات به شما کمک میکند تا کنترل بهتری روی احساسات و هیجانات خود داشته باشید.
اضطراب، دلتنگی، سردرگمی، تردید و اندوه جزو جداییناپذیر این مسیر هستند. برای بعضی بیشتر، برای بعضی کمتر. اما اشکالی ندارد؛ شما آدم جدیدی خواهید شد که دوباره شادی و آرامش را در کنار تمام این احساسات تجربه خواهد کرد. این کاملا طبیعی است؛ کاملا طبیعی، مخصوصا اگر یک زن باشید.
برای نوشتن این مقاله از این منابع استفاده کردیم: