در تاریخنگاری مسلط و رسمی، چیزی که همیشه مغفول مانده، نقش زنان در رخدادهای اجتماعی مهم کشور است. اینکه زنان چه نقشی داشتند و چگونه برای بهدستآوردن جایگاههای مطلوب خود تلاش کردند بهطور عمدی به فراموشی سپرده میشود. در این مطلب قصد داریم بر اساس مقاله “زنان ملت: زنان یا همسران ملت؟” از “افسانه نجمآبادی” نگاهی بندازیم به تلاش زنان برای کسب شهروندی و گسترش حضور خود در دل اجتماع پس از انقلاب مشروطه. پیش از آنکه به متن تاریخ مشروطیت سرک بکشیم، باید بگوییم که این مقاله الهام گرفته از کتاب کدام کتاب است. از کتاب بسیار ارزشمند “چرا شد محو از یاد تو نامم” افسانه نجمآبادی که توسط نشر بیدگل در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است.
انقلاب مشروطه و زنان
پس از انقلاب مشروطه بسیاری از مفاهیم جدید وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران شد. از ترجمه اولین رمانها و نمایشنامهها تا مدارس به سبک جدید. اولین مجلس به سبک مدرن هم در ایران به پس از پیروزی انقلاب مشروطه باز میگردد. از جمله مفاهیمی که پس از انقلاب مشروطه وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی شد مفهوم وطن یا وطن پرستی بود و به تبع آن این مفهوم که هر کسی درون این مرز مشخص-یعنی ایران- شهروند محسوب میشود و دارای حقوقی است.
ابهام در مفهوم زن
نجمآبادی اعتقاد دارد، پس از مشروطه، دو تلقی از زن وجود داشت. این دو تلقی در جنگ با یکدیگر بودند. یک تلقی زن را همتای با مردان میدانست. منظور از همتایی برابری نیست. منظور از همتا بودن زن و مرد، یعنی اینکه هر دو انسان هستند و وجودی مستقل از یک دیگر دارند.
در تلقی دوم که ناشی از مفاهیم سنتی است زنان تحت حمایت، قیمومیت و محافظت مردان قرار داشتند. یعنی زن وجودی مستقل از مرد نداشت و آنها همچون ملک مرد پنداشته میشدند. بهطور مشخصتر زنان تابع مردان درنظر گرفته میشدند.
این دو گفتمان و مفهوم در جدال با یکدیگر قرار داشتند. این جدال را میتوان در سلسله مباحثی که بر سر حق رای زنان پس از انقلاب مشروطه شکل گرفت ببینیم.
وقتی میگوییم زنان ملت آیا متوجه یک ابهامی نمیشویم؟ اینکه منظور ما همسران ملت است یا زنان درون یک ملت؟ این ابهام زبانی یک ابهام واقعی بود. یعنی پس از انقلاب مشروطه نظر غالب این بود که زنان باید به درون خانهها بازگردنند و داشتن عقل آنها توسط بسیاری از نمایندگان مجلس پس از انقلاب زیر سوال رفت!
اما زنان به تدریج خواستار حضور بیشتری در عرصه سیاسی و اجتماعی شدند و خودشان را به عنوان خواهران وطنی و یک شهروند مطرح کردند. مزایای رهبری زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی نمایان است.
تلاش مضاعف زنان
همانطور که گفتیم پس از انقلاب مشروطه زنان بیکار ننشستند بلکه برعکس همانطور که افسانه نجمآبادی خاطر نشان میکند: “فعالیت زنان مشروطهخواه … با کنشها و نوشتن پیاپی در جراید جایگاه شهروندی خود را در کنار برادرهای وطنیشان ایجاد کردند.”
ما نیز بخشی از این ملت هستیم
اجازه دهید این بخش را با نامهای از یک زن گمنام برای روزنامه تمدن شروع کنیم:
هرچند که غیر از زن ناقصالعقل بیعلمی نیستم، ولی از آنجایی که یکی از خواهران وطن و دوستان ملت هستم و تا یک اندازه شور وطنپرستی و غیرت ملت دوستی را در وجود خود احساس میکنم، لهذا به پدران و برادران وطن عزیز خود شمه از شرححال بدبختی خودمان، یعنی ما زنها، عرضه میدارم… اولا پدران ما را از پنج سالگی به مکتب میگذاشتند، آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتا.
نه ساله که میشدیم از مکتب بیرونمان میاوردند و در آن سن غیر از شور بازی در سر خیالی نداشتیم، کجا در فکر درس و مشق بودیم؟ ثانیا اگر کتاب میتوانستیم بخوانیم یا خط میتوانستیم بنویسیم پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته، به دور میانداختند. که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد….
ما زنهای ایران غیر از زاییدن چیز دیگر بلد نبودیم. شما پدران ما بودید که ما را اینطور پروردید، مگرنه ما هم چون عموم خلایق دارای هوش و ذکاوت بودیم. ماهم دارای عقل و شعور بشری بودیم.
فرقی که داشتیم ما زن بودیم و شماها مرد.حال به چه جهت، از چه راه، به کدام امتیاز باید آن اشخاصی که ادعای وطنپرستی میکنند و خود را یکی از فدویهای ملت میدانند بروند در حسینیهها و در منابر و محضر عام، بد از زنها بگویند و از تنبلی و تنپروری و بی علمی زنها سخن برانند؟ این اشخاص همان اشخاصی بودند که نمیگذاشتند مردم ترقی کنند…
این نامه یکی از بسیار نامههایی است که زنان برای مطبوعات آن زمان میفرستادند و برای حضور خود در عرصه اجتماعی تلاش میکردند. همانگونه که نجم آبادی خاطرنشان میکند: “از این قرار مطالبه زنان این بود که در شمار آورده شوند، فضای اجتماعی توسعه یابد و شهروند بهحساب آیند. نامههایی که زنان در این دوره به جراید مشروطهخواه نوشتند نشان از این دارد که دغدغه آنها این است که همتراز با مردان تلقی شوند.”
فعالیت زنان در عرصه اجتماعی
فعالیت زنان تنها معطوف به این تلاشها نشد بلکه همچنین آنها انجمنهای خود را شکل دادند؛ نشستها و مهمانیهایی ترتیب میدادند و در آنها به مباحثه و گفت و گو میپرداختند. و در این نشستها برای ساخت و گسترش مدارس دخترانه تامین مالی میکردند. این انجمنها برای زنان در حکم “ابراز وجود در مقام شهروند بود.”
زنان با این گونه فعالیتها و از طریق سوادآموزی علاوه بر اینکه فردیت و استقلال شخصیتی برای خود ساختند از راه فعالیت سیاسی نیز دارای هویت اجتماعی جدید و توسعه سلامت اجتماعی نیز شدند. نمونه جالبی که افسانه نجمابادی در کتابش مطرح میکند این است که با اینگونه فعالیتها کمکم نام زنان به نشریات آن زمان راه یافت. نیازهای زنان در معماری شهر مورد توجه قرار گرفت. این در صورتی بود که پیش از این در نشریات اگر قرار بود نام زنی بیاید این در مقام همسر فلانی یا دختر فلانی میآمد. پس از این فعالیتها نام خود زنان مستقلا آورده شد. این امر به توسعه فردی زنان در ابعاد مختلفی تا حد زیادی کمک کرد.
یک پیشروی موفقیتآمیز در دل تاریخ
انقلاب مشروطیت و فعالیت خود زنان باعث خلق فضای جدیدی برای زنان و اجتماع شد و این باعث کاهش تبعیض و کلیشههای جنسیتی در فضای آن زمان شد. زنان بهطور تدریجی توانستند این تلقی را جا بیندازند که دیگر تحت قیمومت یا حمایت کسی نیستند بلکه حضور و شخصیت مستقل و قوی دارند. سعی کردند از بند تلقیهایی رها شوند که آنها را ناقصالعقل، ناتوان و یا خردسال میپنداشت. زنان توانستند درجهت برابری مبارزه کنند. اما این تازه آغاز راهی بود که پیچ و خمهایش تا به امروز ادامه دارد. زنان توانستند با فعالیت و حضور خود در آن دوران عرصهای برای زنان الهامبخش به وجود آورند.