فحش جنسیتی یعنی چه؟ یکی از جلوههای خشم، نشان دادن آن با بیان و کلمات است. برخلاف ابرازهای ذاتی برای نمایش خشم مثل غرولند، گریه یا جیغ، فحاشی چیزی است که ما آن را حین رشد فرا میگیریم. اینکه چه عباراتی فحش محسوب شود برآمده از فرهنگ کلی جامعه و باورهای ناخودآگاه جمعی است که نسل به نسل منتقل میشود.
دلیل اینکه دشنامها توجه زیادی را به خود جلب میکنند این است که شامل تابوها میشوند؛ تابوهایی که درست یا غلط در افراد احساس ترس یا شرم ایجاد میکنند یا به هر طریقی باعث ناراحتی میشوند.
اشاره به اندامهای خصوصی، عملکردهای بدن، رابطه جنسی و هدف قرار دادن مستقیم هویت زن معمولا سوژههای ثابت دشنام در تمام زبانها هستند.
دغدغه این مقاله عباراتی است که مفهوم تجاوز و خشونت به زن را در خودشان دارند و به اعضای جنسی بدن زن اشاره دارند یا برای تحقیر یک فرد بدن زن خانواده او را نشانه میروند.
فحاشی به طور کلی فایدهای هم دارد؟ فحش جنسیتی چطور؟
واقعیت این است که فحاشی کارکردهای پنهان خودش را از نظر روانشناختی دارد. ناسزا برای بیان احساساتی به کار میرود که کلمات عادی قادر به بیانش نیستند و جایگزین عمل خشونتآمیز است.
شواهد فراوانی وجود دارد که دشنام دادن یک مکانیسم مقابلهای مبتنی بر احساسات است که باعث میشود احساس انعطافپذیری بیشتری داشته باشیم؛ بایرن نویسنده کتاب «فحش دادن برای شما خوب است» میگوید مطالعات نشان میدهد وقتی افراد را در موقعیتهای استرسزا قرار میدهید و به آنها میگویید که نمیتوانند فحش بدهند، عملکرد آنها کاهش مییابد و تجربه استرس آنها بسیار بیشتر میشود».
به هر حال موضوع این مقاله هم این نیست که اساسا فحش بدهیم یا ندهیم؛ بلکه آگاهی از مضامینی است که به عنوان فحش به کار میبریم.
بیشتر بخوانیم: ترومای جمعی میتواند مثبت باشد
فحش جنسیتی؛ تابوها، ماده خام دشنام هستند
تابوها دستمایه فحش و فحش جنسیتی در بیشتر فرهنگها و زبانها هستند. اگرچه مشترکات زیادی در مورد این تابوها در بین زبانهای مشترک وجود دارد اما تا حدودی از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت هستند. در طول زمان نیز تغییر خواهند کرد.
به عنوان مثال، در تاریخ زبان انگلیسی، زبان دشنامگذار گستردهای از فضای دینی به فضای سکولار داشته است. به مرور عبارات “کفر آمیز ” دیگر توهین محسوب نمیشود و جایش را عبارات مربوط به اعمال فیزیکی و جنسی پر کرده است.
در مورد زبان فارسی هم آمیزهای از قوانین شرع و تابوهای جنسی زبان دشنام ما شده مثلا به کلمه “حرامزاده” اینبار آگاهانهتر نگاه کنیم.
اما باز هم وزن فحشهای جنسیتی چیزی است که بیشتر از همیشه به چشم میآید. چرا؟ چون ذات ترومای جمعی که در حال تجربه آن هستیم، در پاسخ به همین تابوهاست.
چرا «فحش» در بیشتر زبانهای دنیا به عمل جنسی اشاره دارد؟
کافی است به جای اینکه به خود کلمات فکر کنیم یک قدم عقب برویم و به ذات کلیشههایی که پشت آن عبارات وجود دارد دقت کنیم:
- کلیشه زن نجیب و زن بدکاره بر اساس زندگی جنسیاش
- کلیشه ضعیف و شرمآور بودن جنسیت زن و بدن او
- سکس به مثابه تجاوز نه عملی عاشقانه
- کلیشه ناموس، که برای زن هویتی مستقل قایل نیست.
انگار زبان ناسزا مثل ردیاب کلیشههای جنسیتی عمل میکند. تا زمانی که این کلیشهها زنده هستند، ناسزاها هم حول همین مفاهیم میچرخند.
رواج دشنامهای جنسیتی نشان میدهد تحقیر زن چطور در ناخودآگاه جمعی رسوخ کرده. حتی در ناخودآگاه افرادی که خودشان آگاهانه، فرودستی زن را باور ندارند.
در تایید عمق نفود این تفکرات که اساس جنسیتستیز دارند یا ریشههای دینی در آنها دیده میشود، کم نشنیدهایم که عامل دفاع از ادبیاتمان میشود معادلهای رایج در زبانهای دیگر. مگر جز این است که تفکرات جنسیتزده در همه جای دنیا هماکنون نیز محل مبارزهاند؟ پس پیشنهاد ما آن است که مکث کنیم و باز به موضوع از منظر منطق نگاه کنیم. و آمارها را بخوانیم، تجاوز و تعرض و خشونت علیه زنان تنها در فرهنگ ما حل نشده باقی نمانده است.
بیشتر بخوانیم: انواع خشونت؛ چند نگاه زیرچشمی
فحش بدهیم یا ندهیم؟
تناقض عجیبی است.” از یک طرف این رویکرد وجود دارد که دشنام دادن به عنوان یک مکانیزم تخلیه احساسات به سازگاری ما با یک موقعیت رنجآور کمک میکند؛ از طرفی دایره واژگانی که برای دشنام در دست داریم آگاهانه یا ناآگاهانه به کلیشههای جنسیتی قدرت میدهد.
حواسمان باشد آنچه این روزها بیشتر از همیشه داریم از آن درد میکشیم، ماهیت و تفکری است که آن کلمات را جزوی از فرهنگ عامه کرده است. این تفکر بسیار در ناخودآگاه جمعی رخنه کرده. ممکن است این تفکر، برای اعتراض به همان ماهیت، از کلماتی که زاییده خودش است استفاده کند.
حواسمان باشد زبان خشم، به دردمان دامن نزند
خشم آداب نمیشناسد و درد سوزاننده است. ممکن است بگویید در لحظهای که درد میکشم نمیتوانم به این چیزها فکر کنم. نمیتوانم مودب باشم. یا در بین ناسزاها دنبال کلمات مناسبتر بگردم. این متن برای زمانی است که کمی از لحظه فاصله گرفته باشیم و آگاهیمان را نسبت به کلماتی که میراث ناخواستهای در دایره واژگان ما هستند بالا ببریم.
حواسمان باشد زبان خشممان، ندانسته به دردمان دامن نزند و بازتولید آنچه از آن رنج میکشیم نباشد. همان زبانی که چند هفته است کلمه کم می آورد، برای ابراز درد، خشم و سوگواری.
برای نوشتن این مقاله از منبع زیر استفاده کردیم: