منبع کنترل درونی چیست؟ باور ما به اینکه هدایت زندگی ما منبع کنترل درونی دارد یا منبع کنترل بیرونی، به رفتار ما شکل میدهد. وقتی با چالشی در زندگی خود روبرو می شویم، آیا احساس میکنیم که بر نتیجه کنترل داریم یا معتقدیم که تحت سلطه نیروهای بیرونی هستیم؟ پاسخ ما به این سوال به منبع کنترلمان اشاره دارد.
منبع کنترل ما بر واکنش ما به رویدادهای زندگی و انگیزه ما برای اقدام به عمل تأثیر میگذارد. اگر باور داریم که کلیدهای سرنوشت خود را در دست داریم، به احتمال زیاد در صورت لزوم وضعیت خود را تغییر خواهیم داد برعکس، اگر فکر میکنیم که نتیجه از دست ما خارج است، ممکن است کمتر برای تغییر تلاش کنیم. در این مطلب قصد داریم به منبع کنترل درونی و بیرونی بپردازیم.
منبع کنترل چیست؟
منبع کنترل، گسترهای است که ما در آن احساس میکنیم بر روی رویدادهایی که بر زندگیمان تأثیر میگذارد کنترل داریم. به همین دلیل است که روانشناسان معتقدند که منبع کنترل، منشا تصمیمگیریهای ماست. یعنی: «این باور است که آیا نتایج اعمال ما مشروط است به کاری که انجام میدهیم (کنترل درونی) یا به رویدادهای خارج از کنترل شخصی ما (کنترل بیرونی)».
تاریخچه منبع کنترل درونی و بیرونی از کجا شروع میشود؟
در سال ۱۹۵۴، جولیان روترر وانشناس، تزی را مطرح کرد. اینکه رفتار ما با پاداش و تنبیه کنترل می شود. پیامدهای ناشی از اعمال ما باورهای ما را میسازد. یعنی چه؟ یعنی اگر کاری را انجام دهیم و در ازای آن تشویق شویم و پاداشی دریافت کنیم به این باور میرسیم که با عملکرد درست تشویق میشویم. این شروع بحث اهمیت باور ما به نحوه کنترل زندگیمان بود.
منبع کنترل درونی چیست و چه تفاوتی با منبع کنترل بیرونی دارد؟
اگر بر این باور هستیم که بر آنچه اتفاق میافتد کنترل داریم، چیزی را داریم که روانشناسان از آن به عنوان منبع کنترل درونی یاد می کنند. اگر بر این باور هستیم که کنترلی بر آنچه اتفاق میافتد نداریم و متغیرهای خارجی مقصر هستند، چیزی را داریم که به عنوان منبع کنترل بیرونی شناخته میشود.
توجه به این نکته ضروری است که منبع کنترل یک پیوستار است. یعنی هیچ کس یک منبع کنترل ۱۰۰% خارجی یا درونی ندارد. درعوض، اکثر مردم در میان این دو هستند یعنی یا متمایل به کنترل درونی هستند یا متمایل به کنترل بیرونی.
افرادی که منبع کنترل درونی بالایی دارند چه ویژگیهایی دارند؟
- احتمال بیشتری دارد که مسئولیت اعمال خود را بپذیرند.
- کمتر تحت تأثیر نظرات دیگران قرار میگیرند.
- اغلب زمانی که به آنها اجازه داده میشود با سرعت خودشان کار کنند، در وظایف بهتر عمل میکنند.
- معمولاً حس خودکارآمدی قوی دارند.
- تمایل دارند برای رسیدن به چیزهایی که میخواهند سخت کار کنند.
- در مواجهه با چالشها احساس اعتماد به نفس بیشتری دارند.
- از نظر جسمی سالمتر هستند.
- شادتر و مستقلتر هستند.
- اغلب در محل کار به موفقیت بیشتری دست مییابند.
افرادی که منبع کنترل بیرونی بالایی دارند چه ویژگیهایی دارند؟
- نیروهای خارجی را به خاطر شرایطشان سرزنش میکنند.
- هر موفقیتی را منوط به شانس میدانند.
- فکر نمیکنند که میتوانند با استفاده از استقلال شخصیتی و تلاش خود وضعیت خود را بهبود دهند.
- اغلب در مواجهه با شرایط دشوار احساس ناامیدی یا ناتوانی میکنند.
- مستعد افسردگی بیشتری هستند.
منبع کنترل ما چه نقشی در زندگیمان دارد؟
منبع کنترل درونی اغلب به صورت مترادف با “خودسازماندهی” و “عاملیت فردی” استفاده میشود. برخی تحقیقات نشان میدهند که مردان نسبت به زنان دارای منبع کنترل درونی بالاتری هستند. در حالی که برخی دیگر برعکس آن نتیجهگیری کردهاند که زنان در مقایسه با مردان منبع کنترل درونی بیشتری دارند. به هر صورت کارشناسان دریافتهاند که به طور کلی، افرادی که منبع کنترل درونی دارند، وضعیت بهتری دارند.
با این حال، به یاد داشته باشیم که منبع کنترل درونی لزوما نمایانگر عملکرد خوب نیست و همینطور منبع کنترل بیرونی لزوما عملکرد بد را نشان نمیدهد. در برخی زمینهها، داشتن یک منبع کنترل خارجی میتواند بسیار راهگشا باشد. به ویژه زمانی که یک موقعیت تهدیدی برای عزت نفس باشد یا واقعاً خارج از کنترل فرد باشد.
مثلا زمانهایی که تروماهای جمعی رخ میدهد، افرادی با منبع کنترل درونی بالا بیشتر مستعد سندروم احساس گناه بازمانده هستند.
به عنوان مثال، فردی که یک بازی ورزشی را میبازد اگر منبع کنترل درونی قوی داشته باشد، ممکن است احساس افسردگی یا اضطراب کند. اگر این شخص فکر کند، “من در ورزش بد هستم و به اندازه کافی تلاش نمیکنم”، ممکن است اجازه دهد که این شکست بر روی تصور او از خودش تأثیر بگذارد و در بازیهای آینده احساس استرس داشته باشد.
با این حال، اگر این شخص در چنین موقعیتهایی تمرکزش بر منابع کنترل خارجی باشد، مثلا با خود بگوید: “ما بدشانس بودیم که با چنین تیم قدرتمندی بازی کردیم” یا “خورشید صاف توی چشم من بود!”، احتمالاً احساس آرامش بیشتری خواهد کرد و استرس کمتری خواهد داشت.
منبع کنترل درونی یا بیرونی؛ جزو کدام دستهایم؟
در زیر دو مثال ملموس آوردهایم که نشان دهیم که منبع کنترل درونی چیست و همچنین منبع کنترل درونی و هر یک از ما میتوانیم جزو کدام دسته باشیم.
مثال تفکر کنترل بیرونی:
• اغلب احساس میکنم کنترل کمی بر زندگی و اتفاقاتی که برایم می افتد دارم.
• مردم به ندرت آنچه را که لیاقتش را دارند به دست میآورند.
•هیچ چیز ارزش تعیین هدف یا برنامهریزی را ندارد. زیرا ممکن است چیزهای زیادی خارج از کنترل من اتفاق بیفتد.
• زندگی یک بازی شانسی است.
• افراد تأثیر کمی بر رویدادهای جهان دارند.
اگر عبارات بالا به بهترین وجه دیدگاه ما را نسبت به زندگی منعکس میکند، احتمالاً تمایل داریم که یک منبع کنترل بیرونی ما را مدیریت کند.
مثالهای تفکر منبع کنترل درونی:
• اگر به سختی درس میخوانم و آمادگی خوبی دارم، میتوانم در امتحانات خوب عمل کنم.
• شانس ارتباط چندانی با موفقیت ندارد. موفقیت بیشتر مربوط به فداکاری و تلاش است.
• چیزی به نام سرنوشت یا شانس وجود ندارد.
• اگر سخت کار کنم و خودم را به هدفی متعهد کنم میتوانم به هرچیزی برسم.
کدام منبع کنترل ما به را مقصد میرساند؟
هر فردی بنا به تجربیات زندگی یا تیپ شخصیتی به یکی از این دو سر طیف نزدیکتر است. همانطور که اعتقاد بیش از حد به منبع کنترل بیرونی منجر به انفعال و بیعملی میشود. باور بیش از حد به منبع کنترل درونی هم ممکن است باعث استقلال سمی و همچنین خودسرزنشی غیرمنطقی در مورد اتفاقات جهان شود.
آنچه مهم است است آگاهی ما نسبت به ایجاد تعادل ذهن در رویکردمان نسبت به هدایت زندگی است. کجاها عاملیت ما نقش مهمی دارد و کجاها باید تاثیر اتفاقات خارج از کنترل را پذیرفت. وزندهی درست به این دو منبع همان نقطه تعادل پیوستار است که سالمترین رویکرد را برایمان به همراه دارد.