تا به حال به آسیبپذیری فکر کردید؟ به کمی قبلتر از این روزها که نگاه کنیم خیلی از مردم فکر میکردند قرار دادن خود در یک محیط آسیبزا یک ضعف است و اگر کسی (یا مشخصا جوانی) خود را در خطر میاندازد اصطلاحا از عقل ناقص اوست. در صورتی که با گذشت زمانی کم و قرار گرفتن در شرایطی بحرانی، حال همان افراد “شجاع” شناخته میشوند.
در این مطلب بیشتر به زوایای آسیبپذیری میپردازیم و از آن میگوییم که شجاعت آسیبپذیری به معنی تفکرات هیجانزده یا عدم تصمیمگیری منطقی نیست؛ قرار دادن خود در موقعیتهای پرچالش خیلی وقتها به این معنی است که افراد آنقدر از نظر ذهنی قوی هستند که ریسک آسیبدیدن را آگاهانه و برای منافع بیشتر میپذیرید.
ترس از آسیبپذیری
هزینههای ناشی از ریسک چه در زندگی فردی مثل شروع یک رابطه و چه در ابعاد اجتماعی در اشکال مختلف کنشگری، غیرقابل انکار است. هزینهها ترس ایجاد میکنند و ترسها احتمالا عامل انفعال میشوند.
تا به حال در موقعیتهایی بودید که ترس از آسیبدیدن داشتید اما باز به قلب دریای خروشان رفتید تا شانس خود را برای به دست آوردن چیزی بزرگتر امتحان کنید؟ احتمالا گاهی برنده از میدان بیرون آمدید و گاهی بازنده. به خود و آن موقعیت برگردید، فارغ از نتیجه آیا ارزشش را داشته و باز در شرایط مشابه آن ریسک را تکرار میکنید؟
ناگزیر میزان ریسکپذیری وابسته به فعالیت رسانهها، تجربیات گذشته و بستر زیستی و رشد افراد متفاوت است و این بسترها با تمام زوایای آشنا و پنهان آن میتوانند گاهی افراد را به حدی بترساند که اصلا خودشان را در موقعیتهایی که ممکن است شکست بخورند یا آسیبی به خود و عزیزانشان برسانند قرار ندهند و حتی گاهی عقاید واقعی خود را به اشتراک نگذارند و دچار خودسانسوری شوند.
نقابی برای پنهان کردن آسیبپذیری
در مقابل شرایطی که ترس را میپذیریم و آگاهانه انتخاب میکنیم که ریسک کنیم، خیلی وقتها هم نقابی به چهره خود میزنیم که هرگونه آسیبپذیری را انکار کنیم. مثلا آیا برایتان پیش آمده، کسی از ترسِ مقابله با یک قدرت بزرگتر بگوید و شما خود را بیباک نشان دهید و او را قضاوت کنید؟
اگر به مسائل زنان در تاریخ برگردیم وابسته به بسترهای اجتماعی و فرهنگی خطر برای آنان همیشه بیشتر در کمین بوده و بسیاری از آنها از دوران کودکی آموختند که یک دیوار دفاعی دور خود بچینند تا آسیبپذیر شناخته نشوند. مثلا وقتیکه یک قلدر اذیتتان میکرد و سپس گریه کردن دخترانهتان را مسخره میکرد، یاد گرفتید که وانمود کنید آن رفتار زننده شما را ناراحت نمیکند.
آن وانمود کردنها و نقابهای دلیرانه که هنوز هم با گذشت سالها برچهره خود میزنیم، هرچند که یک استراتژی مبارزه باشد اما باز هم در ایجاد خطر برای سلامت اجتماعی و روان خودمان و دیگران اثر گذارند. نقابهای ما میتوانند عاملی برای دور شدن از خود و احساسات واقعیمان شوند، همچنین میتوانند آن قدر بزرگ شوند که دیگر خودمان هم واقعیت وجودیمان را زیر سایه آنها فراموش کنیم. برای شناسایی و تعادل احساساتمان مهارت تنظیم هیجانات تا حد زیادی کمککننده و راهگشا است.
داشتن ظاهری سرسخت، مانع از روابط معنادار میشود
اگر یک قلمرو از شجاعت و عقلانیت خود بسازید و به مردم اجازه ندهید که به شما نزدیک شوند و خود واقعیتان را بشناسند، احتمالا در بهترین شرایط روابط شما کاملا سطحی باقی خواهند ماند و در ابعاد کلانتر برای پیشبرد اهدافتان، گروه بزرگی از همراهان را نخواهید داشت.
تاثیرات کودکی در ریسکپذیری ما
دوران کودکی نیز نقش مهمی در ترسها و آسیبپذیری دارد. اگر با والدینی بزرگ شدید که شما را به خود وابسته میکردند یا برای منع از هر کاری دائما ترس را به شما القا میکردند احتمالا برای ریسک کردن چالشهای بیشتری از دیگران را تجربه میکنید.
در کنار بسترهای تربیتی کوچک مانند مدرسه و خانواده، فضای غالب بر اجتماع در دوران کودکی نیز میتواند عاملی تاثیرگذار بر شجاعت باشد، مثال رایج در جامعه ما تفاوت کودکان دوره جنگ و دهه هشتادیهاست.
پس بیراه نیست اگر بگوییم که ترسها و ابهامهای کودکی در بزرگسالی شکلی نامطلوب از خودمراقبتی را برای ما به وجود میآورد. موضوعی که برای گذر از آن نیاز به کمک حرفهای یک متخصص سلامت روان و همچنین شنیدن تجربیات دیگران داریم.
یک ذهنیت بسته شما را ثابت نگه میدارد
به هر دلیل و منشا اگر ریسکپذیری را تمرین نکنیم، انفعال مانع از دستیابی ما به حداکثر تواناییمان و تجربیات بهتر زیستی میشود. چرا؟
به جای غلبه بر چالشها، از آنها اجتناب میکنید. مثلا در شرایط نامطلوب کاری و اقتصادی به جای درخواست شرایط بهتر، در منطقه امن خود میمانید تا احتمال از دست دادن آنچه امروز هست را به حداقل برسانید.
به هر نظر متفاوتی واکنش نشان میدهید، عوض آن که از آن یاد بگیرید. مثلا از منظر جامعهشناسی کنشگری نسل، جنسیت یا کشوری را با دیگری مقایسه میکنند و نتایج با آنچه شما تا امروز به آن عمل میکردید متفاوت است، در این شرایط به جای آموختن از تجربه دیگری، خشمگین و عصبانی میشوید و بر آنچه خود درست میدانید تاکید میکنید.
به مطلب “تفکر دیالکتیک؛ چطور توافق کنیم که توافق نداریم!” مراجعه کنید.
با ترس از آسیبپذیری چه کنیم؟
هرچند که تا اینجای مطلب از مزایای ریسکپذیری گفتیم اما همگی میدانیم ریسک سنجیده نشده هرگز معنای شجاعت ندارد و فاکتورهای سنجش آن برای شما و دیگری متفاوت است، پس در وهله اول از خود انتظار نداشته باشید اگر دیگران نمیترسند شما هم نترسید.
قرارگیری خود در موقعیتی که میتواند عامل آسیبپذیری باشد، سخت است و احتمالا قضاوت دیگران را هم به همراه دارد. اما چند قدم به عقب بازگردید و کلانتر به ماجرا نگه کنید. نتایج مثبت و منفی را در نظر بگیرید و حتی آنها را مکتوب کنید.
از خود بپرسید تصمیم شما میتواند در یک دوره زمانی مشخص چه مزایایی برای خودتان و اطرافیانتان در پی داشته باشد؟ معایب آن کدام است؟ آیا ارزشش را دارد؟
کسی از شما انتظار ندارد به یک باره قهرمان داستان شوید. مجبور نیستید با تمام ترسهای خود یکباره مواجه شوید؛ در عوض، میتوانید با سنجش شرایط، روزانه گامهای کوچکی بردارید تا کمی بیشتر با ترس از آسیبپذیری مقابله کنید.
زره حفاظتی خود را بشناسید
ترس از آسیبپذیری خود را به شکلهای متفاوتی نشان میدهد. در شخصی ممکن است به شکل کمالگرایی نمود پیدا کند تا از حس بیکفایتی فرار کند و در عین حال در شخص دیگری میتواند باعث شود که سادهانگارانه رفتار کند تا دیگران زیاد از او انتظار نداشته باشند.
زرههای محافظتی که برای حفظ امنیت خود استفاده میکنید را بشناسید. همه ما قوانینی برای جلوگیری از آسیب ایجاد میکنیم. الگوهای رفتاری خود را شناسایی کنید.
با احساسات دردناک روبرو شوید
یک روش مفید برای کشف برخی از زرههایی که استفاده میکنید این است که از خودتان این سؤالات را بپرسید: دردناکترین احساسی که تا به حال تجربه کردهام، چیست؟ برای جلوگیری از این احساسات چه کاری باید انجام دهم؟ بدترین نتیجه ممکن در مقابل کاری که میخواهم انجام دهم چیست؟ بدترین نتیجه نسبت به دردناکترین احساساتی که تا به امروز پشت سر گذاشتم چقدر هولناک است؟
مالک داستان خود باشید
روایتی از زندگی دیگران را تکرار نکنید. شجاعت با حضور و دیده شدنمان شروع میشود، اینکه خودمان را ببینیم و بدانیم که واقعا چه میخواهیم. داستان شما هرچه که باشد، برای مالکیت آن لازم است آسیبپذیر باشید و هزینههایی را متقبل شوید. باید اشتباهات خود را اذعان کنید، با ترسهای خود مواجه شوید و در معرض آسیب قرار بگیرید.
از آسیبپذیری آگاه باشید
باز هم تاکید میکنیم، آگاه باشید، آگاهانه انتخاب کنید و آگاهانه رفتار کنید. بیگدار به آب زدن با ریسکپذیری همخوانی ندارد. قرار نیست به استقبال چیزی بروید که آن را پیشبینی نکرده بودید.
آسیبپذیری را تمرین کنید
تا به حال نشده یک نفر بتواند یک شبه کاپ قهرمانی را برنده شود. اینکه به خودتان اجازه آسیبپذیری بدهید یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگری، نیازمند تمرین است. اشکال ندارد شکست بخوریم.
در مقابل چه افرادی میتوانم آسیبپذیرتر باشم؟
اگر تا امروز فرد محتاطی بودید در انتخاب این افراد دقت کنید. همسر، دوست نزدیک یا عضوی از خانواده معمولا انتخاب خوبی برای شروع هستند.
کوچکترین قدمی که برای آسیبپذیری میتوانم امروز بردارم چیست؟ برای برخی از مردم، دعوت از یک دوست برای فنجانی قهوه و گفتگو در مورد باورها ممکن است مقدار زیادی شجاعت بخواهد.
در مسیر تمرین آسیب پذیری چگونه میتوانم از خودم مراقبت کنم؟
به استراتژیهای سالم خودمراقبتی فکر کنید. رفتن به یک پیادهروی، نفسهای عمیق، انجام تکنیکهای مایندفولنس، نوشتن وقایع روزانه و صحبت کردن از احساسات چند کار کوچکی است که میتوانید انجام دهید، تا تغییرات را با روشی سالم مدیریت کنید.
در مکالمات خود شجاعت آسیبپذیری داشته باشید
نیازی نیست آسیبپذیری را از باز کردن زخمهای قدیمی یا کنکاش تاریکترین اتفاقات گذشتهتان شروع کنید. در عوض، میتوانید در مکالمات روزمره خود با مردم بیشتر آسیبپذیر باشید، مثلا تمرین کنید که از خواستههای خود بگویید. مهارت خودابرازگری داشته باشید.
حتی اگر شکست خوردید برخی از عباراتی که میتوانید در مکالمات خود استفاده کنید تا باز هم تمرین آسیبپذیری کنید عبارتند از: متاسفم؛ به کمک نیاز دارم، اشتباهی انجام دادم، من ترسیدم، احساسات من صدمه دیده، اشتباه میکردم.
با تمرین، آسیبپذیری کمی آسانتر میشود. این بدان معنا نیست که صدمهای نخواهید دید، هر دستاوردی هزینه دارد اما اعتماد به نفس خود را در برخورد با ناراحتی به دست میآورید و به یک زندگی غنیتر و کاملتر خواهید رسید.
تمرین آسیبپذیری در زندگی شغلی
ممکن است فکر کنید جایی برای بروز آسیبپذیری در محل کار وجود ندارد.
برای آسیبپذیر بودن لازم نیست که در قرارهای کاری اشک بریزید. میتوانید بدون آن که زیادی احساساتی باشید، آسیبپذیری را تمرین کنید. مثلا جرات بیان تاثیر وقایع کلان بر کیفیت کارتان را داشته باشید و ماسک همه چیز عادی است را به صورت نزنید.
تمرین آسیبپذیری در خانواده
ما هم میدانیم، پذیرش آسیب نسبت به عزیزانمان سخت است. مخصوصا هنگامی که احساس میکنید نقشتان به عنوان یک مادر، همسر، دختر یا خواهر مورد تهدید قرار گرفته است و باید از دیگران هم مراقبت کنید. در حالی که ممکن است از روی غریزه، حالت دفاعی به خود بگیرید باز هم آگاه باشید و از احساسات و خواستههای درونیتان با خانواده صحبت کنید.
حتی هنگامی که به مسئولیتتان نسبت به آنها احساس خوبی ندارید یا اندیشههای خود را قربانی دفاع از آنها میدانید، از تصمیمگیری عجولانه و خشمگین شدن و ترحم به خود جلوگیری کنید. نفسی عمیق بکشید و تلاشی آگاهانه برای سخنگویی از احساسات داشته باشید. اگر مهارت خودابرازگری را داشته باشید میتوانید برای شناسایی و بیان احساسات خود به صورت صحیح از آن استفاده کنید.
سخن نهایی
تمام آنچه در این مطلب به آن پرداختیم، بر پایه انتخابی از جنس آگاهی بود. آگاهی که میتواند عامل شجاعت باشد. اگر بخواهیم در جمعبندی این مطلب تنها یک حرف به شما بگوییم، این است که “کمی از بالاتر به خود نگاه کنید. آنچه واقعا میخواهید را بشناسید و هزینه دستیابی به آن را بررسی کنید. خیلی وقتها هزینه در مقابل آنچه به دست میآورید ارزش کمتری دارد. خیلی اوقات هم هزینهها جبران ناپذیر … .”
در این مطلب از کتاب بهترین خودمان باشیم، الهام گرفتیم.